شکست دولت یا شکست بازار؟ به نظر من علاقه و اعتماد به مداخله دولت برای بهبود اوضاع نه تنها بین دولتیان بلکه بین مردم عادی و خصوصا تحصیلکردگان ایرانی بسیار بالا است. وقتی مجموعه کامنتهای مطالب اقتصادیم را مرور میکنم به وضوح عدم اعتقاد به مکانیسم بازار و باور به برنامههای غیربازاری مثل وام ارزان، حمایت از صنایع، توسعه اشتغال دولتی و بستن مرزها را در دیدگاههای برخی از دوستان میبینم. در اقتصاد سیاسی توجیهی که برای مداخله دولت وجود دارد مواردی است که بازار آزاد نمیتواند آنها را برآورده کند و یا در صورت سپردن آنها به دست بازار میزان تولید محصول کمتر از میزان بهینه خواهد بود که اصطلاحا آنرا شکست بازار (Market Failure) نامیدهاند. مثالهای کلاسیک برای شکست بازار عبارتند از خدمات بیمه درمانی، بازتوزیع درآمد به نفع طبقات فقیر، حفظ محیط زیست، خدمات عمومی مثل دفاع و امنیت، توسعه علوم پایه و نهایتا دفاع از حقوق مالکیت. مداخله دولت در اقتصاد معمولا از طریق پنج ابزار اصلی مالیاتگیری، پرداخت سوبسید، تولید مستقیم کالا (مثل آب و برق و ارتباطات و بنزین)، تنظیم مقررات و حمایت از حقوق مالکیت صورت میگیرد. اگر به وضعیت ایران نگاه کنیم موارد دو و سه و چهار را به شکل گستردهای مشاهده میکنیم. با وجود این توجیه نظری، تجربه عملی مداخله دولتها در اقتصاد (و به نظر من فرهنگ) نشان داد که ماجرا به این سادگی هم نیست. اقتصاددانها بعدها اصطلاح شکست دولت (Government Failure) را در مقابل شکست بازار مطرح کردند. ایده کلیدی این مفهوم این بود که دولت یک موجودیت تماما آگاه و منطقی و توانمند و سالم نیست که مداخلهاش لزوما منجر به بهتر شدن وضعیت شود. اگر بازار ضعفهایی دارد دولت نیز میتواند ضعفهایی به مراتب جدیتر داشته باشد. جالب است که چون دولت نتایج ملموس را به نام خودش ثبت میکند ضعفهای دولت بیش از ضعفهای...
ادامه مطلب ...