زیاد میبینیم که پیشنهاد میشود که نرخ بهره بانکی زیاد شود تا با جذب نقدینگی مردم به سمت بانکها از حرکت این نقدینگی به سمت بازار ارز و طلا جلوگیری شده و قیمت این داراییها کنترل شود. از جمله این پیشنهادها این سرمقاله دوستم محمدصادق جنان صفت در دنیای اقتصاد است. فعلن در پرانتز بگویم که حتی روی این اثر نقدینگی و قیمت داراییها و نیز هماهنگسازی نرخ بهره بانکی و نرخ بهره سرمایهگذاری روی ارز و طلا هم که آقا صادق روی آن تکیه کرده هم میشود بحث مفصل کرد ولی آنرا به بعد موکول کنیم. نکته اصلی که من فکر میکنم در این مقاله و مقالههای مشابه دقیقن متوجه نمیشوم استدلال مبتنی بر “افزایش نرخ بهره بانکی —-> کاهش نقدینگی (به اصطلاح رایج در ایران سرگردان)” است. شاید من به علت دانش محدودم از ساختاری نهادی ایران نکته اصلی را متوجه نمیشوم و یا شاید استدلال آنها واقعن دچار خطای منطقی و تئوریک است. چیزی که حدس میزنم این است که در ته ذهن بیانکنندگان این استدلال مکانیسمهای رایج در دنیا مثل عملیات بازار باز خوابیده است که در آن افزایش نرخ بهره اوراق خزانه باعث انتقال وجوه نقد از طرف دارایی بانکها و موسسات مالی به خزانه بانک مرکزی و لذا کاهش قابلیت وامدهی این موسسات و نهایتن کاهش عرضه پول میشود. با این همه مطمئن نیستم که در شرایط نرخ بهره دستوری، سرکوب مالی و جیرهبندی اعتبارات که در ایران شاهد آن هستیم چنین استدلالی معتبر باشد. ما در ایران ابزار پولی (مثلن اوراق قرضه کوتاهمدت خزانه) نداریم و لذا سیاستگذار نمیتواند از طریق بازی با نرخ بهره ابزارهای پولی سیاستهای پولی را اعمال کند. پس کانال استاندارد عملیات بازار باز منتفی است و نمیتوان از این قیاس استفاده کرد. هر چند از نبودن مکانیسم نرخ بهره بینبانکی مطمئن نیستم. میماند استفاده سیاستگذار از نرخ بهرههای...
ادامه مطلب ...