• کمک هزینه کارگاه مشاوره مدیریت

    آماده سازی برنامه ها و محتوای کارگاه مهارت های مشاوره مراحل پایانی خود را می گذراند. با توجه به این که کل کارگاه چهار روزه برای اولین بار اجرا می شود طراحی برنامه ها، شناسایی سخن رانان و توسعه مواد آموزشی انرژی خیلی زیادی از تیم ما گرفت ولی خوش حال هستم که توانستیم برنامه ای با استانداردهای مورد نظرمان را به اجرا نزدیک کنیم. ضمن این که تجربه جالبی از هم کاری تیمی موثر بین افرادی در پنج کشور مختلف بود. امیدوارم که کیفیت اجرای برنامه هم مطابق انتظارات باشد. محور اساسی که ما در این کارگاه دنبال کردیم آموزش مهارت “مشاور” بودن به جای آموزش جنگل مدل ها و تئوری های مدیریتی است. یکی از مهم ترین این مهارت قابلیت “ساده دیدن” و ربط دادن داده های (پر خطا) به نتایج عملی برای مدیران است که روی آن در برنامه زیاد مانور داده ایم. خلاصه ای از زندگی نامه بخشی از سخن رانان را می توانید این جا ببینید. ضمنا علاوه بر این افراد ما حداقل ۶ سخن ران دیگر از متخصصان سازمان مدیریت صنعتی و یک شرکت بزرگ تحقیقات بازاریابی در ایران خواهیم داشت. با توجه به این که ما برای برنامه از تعداد زیادی سخن ران سطح بالا استفاده می کنیم (و متاسفیم که برخی سخن رانان مهم ما به خاطر مسایل مربوط به تحریم و برخی مشکلات قانونی دیگر عذرخواهی کردند) هزینه دوره بالا است و لذا احتمالا برای برخی دوستان امکان پرداخت این هزینه وجود ندارد. لذا فکر کردیم که تعدادی کمک هزینه برای تسریع حضور علاقه مندان در کارگاه تخصیص بدهیم که تا به حال ۶ مورد آن تخصیص پیدا کرده و هنوز چند جای خالی داریم. کمک هزینه به گونه ای است که هزینه ثبت نام برای فرد را به ۴۹۹ هزار تومان (به جای ۸۱۰ هزار تومان اصلی) کاهش می دهد....ادامه مطلب ...
  • واقعا تعجب می کنم از دوستانی که از کارهای احمدی نژاد تعجب می کنند و حقیقتا و صادقانه نمی توانم درکشان کنم. این سریالی است که قسمت به قسمتش از همان سه سال پیش مثل روز روشن بود. کم تر شده بود که چیزی را مثل این مورد پیش بینی کنیم و عینا در واقعیت محقق شود. برای من هیچ کدام از کارهای احمدی نژاد به اندازه سر سوزنی عجیب نیست بل که اتفاقا او به شدت سازگار و قابل پیش بینی و مطابق با چارچوب فکری اش عمل می کند. شاید به همین خاطر است که هیچ علاقه ای ندارم که هیچ چیزی راجع به سیاست های دولت او بشنوم و بگویم و بنویسم. یکی از خسته کننده ترین کارهای دنیا برایم شنیدن اخبار (سوخته و تکراری) سیاست های جدید دولت مهرورز در محافل دوستانه و تحلیل ها و افسوس های مرتبط با آن است. باور من این است که به قول خارجی ها There is nothing deep here. این بازی خرد می گذرد. ذهن و روان تان را درگیرش نکنید. به افق های بلندتر فکر کنید.
  • جمع بندی ملی گرایی و مرخصی چای داغی

    ممنون از همه دوستان بابت بحث ها. به نظرم برای پایان یک سوال را باید پاسخ داد: اگر از دید تو ملی گرایی یا وطن پرستی و مفاهیمی نظیر آن (من این جا با بی دقتی صحبت می کنم و گرنه می توان بین این مفاهیم تمیز قایل شد. مثلا به قول دوست عزیزم مانی ب بین وطن پرستی و وطن دوستی فرق است) همگی اموری عاریتی و غیراصیل هستند پس برای معتقدین به این موضوع (از جمله خودت) چه توجیهی برای تلاش در جهت بهبود وضعیت وطن یا تلاش برای بسط فرهنگ ملی و موارد آن وجود دارد؟ آیا این یک تناقض نیست؟ من از پاسخ برخی دوستان کمک می گیرم. از دید من وطن من هیچ برتری خاصی بر جای دیگری ندارد و لذا به لحاظ اخلاقی هیچ الزامی برای این تلاش ها نمی بینم. با این همه در یک تصمیم گیری “عمل گرایانه” و مبتنی بر تحلیل هزینه فایده تلاش ها به این نتیجه می رسم که “یکی” از به ترین گزینه ها برای کارکردن وطنم است چون بهره وری من برای کارکردن در آن جا بالاتر است و خاطرات و نوستالژی ها و فرهنگ مشترک هم زندگی من را در آن جا لذت بخش تر می کند. این تصمیم صرفا در یک محاسبه “عقلانی” و نه “اخلاقی” برای انتخاب تمرکز تلاش ها گرفته می شود. به همین شیوه من نوعی ممکن است مثلا چنان از شعر مولانا یا موسیقی خراسانی لذت ببرم که تصمیم به توسعه آن بگیرم. این یک “گزینش” توسط خود من است و طبعا هیچ کسی نمی گوید که افراد باید در سبد انتخاب های فردی شان از حق انتخاب فرهنگ محلی محروم شوند. بلاخره به تصادف هم شده (که فقط تصادف نیست و ما همه بایاس ذهنی داریم) بخشی از سبد سلایق فرهنگی فرد با محیط زندگی اولیه اش اشتراک خواهد داشت....ادامه مطلب ...
  • پاسخ هایی کوتاه به برخی کامنت های پست قبل

    3) کسی در خانواده ای که پدرش "فاضل" است بدنیا آمده است (فرود آمده باشد!) طبیعتا این پدر فاضل برکات برای آن شخص دارد که در زندگی، نگرشش به دنیا تاثیر می گذارد و به نظر من آن شخص حق دارد در مقابل افرادی با خانواده ی "تازه به دوران رسیده" و غیر "فاضل" احساس غرور و افتخار کند پاسخ: مستقل از این که اصولا فخر فروختن خیلی کار جالبی نیست من هر چه فکر می کنم دلیلی نمی بینم که کسی که پدرش فاضل بوده موضوعی برای افتخار کردن داشته باشد. در به ترین حالت اگر خودش فاضل و یا از فضل پدر بهره ای برده بود شاید با مسامحه بتوان مجوز افتخار را صادر کرد ولی غیر از آن را نمی فهمم. آیا این دو انتخاب کرده اند که در کدام خانواده به دنیا بیاند که موضوع غرور و افتخار در بین باشد؟ 4) به شما دوستانه توصيه مي كنم وارد مقولات فلسفي- جامعه شناسي - روانشناسي و .... نشويد چون از عبارات غير تخصصي استفاده مي كنيد و علاوه بر آنكه متخصصان اين حوزه ها از شما ناراحت مي شوند (صرفنظر از اينكه با نظرت موافق باشند يا نه) مخاطبان اقتصادي اتان را نيز از دست مي دهيد. يادمان نرود كه اين ديدگاهيمان را وقتي بايد رسانه اي كنيم كه به لحاظ تخصصي از توان كافي (و در مواردي از مشروعيت كافي) براي دفاع از ديدگاهي كه انتخاب كرديم داشته باشيم. پاسخ: به نظرم این بحث هیچ ربطی به جامعه شناسی یا روان شناسی ندارد (این که چرا ندارد به صورت پراکنده در بقیه کامنت ها توضیح داده شده است) بل که صرفا در حوزه فلسفه وجودی و فلسفه اخلاق قرار می گیرد که من بنا به علاقه ام چیزهایی در بابشان می خوانم. به نظر این ایده خیلی خطرناکی است که برای نوشتن افراد درباب موضوعاتی که به انتخاب شخصی مربوط می شود مجوز قایل باشیم. پیامد آزادی بیان این است که مادامی که نوشته ای برخی اصول پایه ای مثل عدم توهین یا عدم آشکار کردن اطلاعات خصوصی افراد گم نام را رعایت می کند حق انتشار دارد و در صورت اشتباه بودن استدلال نویسنده می توان به استدلال های او پاسخ داد. 5) انسان بیگانه با تاریخ ، فرهنگ و زبان و ادبیات خود بی هویت است. به شما توصیه می کنم مکتب آنال را در فلسفه تاریخ بخوانید توصیه می کنم کمی زبانشناسی بخوانید پاسخ: هویت؟ اگر فردی نخواهد هویتش را شرایط اولیه زندگی اش برایش مشخص کند چه باید بکند؟ از دید من "اصالت" زندگی یک نفر اتفاقا به همین است که چه قدر از قیدهای اولیه فرا می رود و هویت و ارزش هایش را خودش و صرفا خودش تعریف می کند. فکر می کنم نیاز به توضیح نیست که بخشی از این هویت اصیل و خود تعریف کرده می تواند با شرایط اولیه هم پوشانی داشته باشد (یا نداشته باشد) ولی این تصمیمی است که بعدا گرفته می شود و من هیچ دلیلی نمی بینم که تن به مقتضیات محیط زندگی ام بدهم. زبان شناسی خواندن امر جذابی است ولی نمی دانم منطقا چه طور می تواند روی نظر من تاثیر بگذارد. مکتب آنال فرانسوی و زبان شناسی حداکثر به من می گویند که گذشته اهمیت تعیین کننده دارد ولی این فقط به من می گوید که کارم برای این که "وجودم بر هویتم مقدم باشد" کمی سخت تر است و بس و به نظرم نمی رسد توجیهی برای منفعل بودن من ارائه کند. 6) انسانها تمام زندگیشون مشغول برتری دادن تعدادی افراد هستند.اول خانواده اش رو برتر می دونه بعد دوستاش و ... من فکر می کنم برای نوشتن این مطالب باید مطالعه ی خیلی زیادی روی فطرت ها غرایزو رفتار های انسانی کرد که به نظر نمیاد شمااین کارو کرده باشین پاسخ: اولا خیلی روشن نیست که آیا چیزی به اسم غریزه ثابت در انسان ها وجود دارد یا هر چیزی که می بینیم صرفا شکلی از تعادل رفتار اجتماعی در طول تاریخ است. ثانیا فرض کنیم چیزی به اسم غریزه وجود داشته باشد. آیا هرچیزی که غریزی است لزوما عقلانی یا اخلاقی یا اصیل است و باید به آن تن داد؟ فرض کنیم غریزه (با تسامح) انسان این است که اگر برادرش با فردی از قبیله دیگر دعوا کرد در هر شرایطی طرف برادرش را بگیرد. آیا غریزی بودن این رفتار مجوزی برای تایید آن است؟ همین موضوع را به ملی گرایی تعمیم دهید. 7) انسانهايي هستند كه بزرگترين افتخارات را دارند ولي با آنها آشنايي ندارند و با خود و قوم خود و با فرهنگ و اصالت خود آشنايي كامل ندارند.كه بايد آن را بجويند و بيابند. اقا حامد شما از كدام گروه هستي؟ پاسخ: از آن هایی که اعتقادی به افتخارات قومی ندارند و دلیل پیشینی برای جستن فرهنگ خود در جهت یافتن این افتخارات نمی بینند. 8) آنچه فرهنگ جهاني را مي سازد مجموعه رنگارنگي از فرهنگهاي پراكنده در سرتاسر جهان است . شما كه يك متخصص اقتصاد هستيد اين را بايد بهتر درك كنيد، شمايي كه يقينا بايد ديد سيستمي هم داشته باشيد پاسخ: من متاسفانه نمی دانم دید سیستمی یعنی چه ولی فکر نمی کنم هیچ جایی گفته باشم که رها شدن از قید وضعیت اولیه به معنی تخریب آن است. ممکن است فرد در انتخابش به این نتیجه برسد که بخشی از هویت ملی اش اتفاقا جذاب و قابل دفاع است و در جهت گسترش آن بکوشد ولی همان طور که در پاسخ دیگری هم گفتم این نتیجه بعد از وقوع Ex-Post است و نه پیشینی Ex-Ante. 9) اول بگو تعریفت از ملی گرایی، فرهنگ،فرهنگ ملی،جهانی شدن چیست بعد مطلب را تعمیم بده پاسخ: تا حد امکان چشم. The term “nationalism” is generally used to describe two phenomena: (1) the attitude that the members of a nation have when they care about their national identity and (2) the actions that the members of a nation take when seeking to achieve (or sustain) self-determination. (Stanford Encyclopedia of Philosophy) منظور من برداشت اول است که فکر کنم از متن هم روشن است. Culture: The integrated pattern of human knowledge, belief, and behavior that depends upon the capacity for learning and transmitting knowledge to succeeding generations (M-W Dictionary) باز فکر کنم این مفهوم در متن روشن است. 10) اینکه مثلا من روبه روی یک انگلیسی که فکر می کند مالک دنیاست کوتاه نمی آیم و از ایرانی دفاع می کنم و به او این اجازه را نمی دهم که با سفسطه و بازی با کلمات ما را تحقیر کند به معنای ضعف من است؟ پاسخ: فرض کن کسی فردا بیاید و رو به روی تو به مارک کفشش افتخار کند و مارک کفش تو را تحقیر کند. چه کار می کنی؟ می ایستی و با او بحث می کنی یا به حماقتش می خندی و وقتت را باهاش تلف نمی کنی؟ من اگر جای تو باشم در مقابل حماقت او سکوت می کنم.
    ادامه مطلب ...
  • چرا ملی گرا نیستم؟

    ۱) من تجربه ای شخصی دارم: با این که آذری هستم و تا ۱۸ سالگی هم آن جا زندگی کرده ام تقریبا تعلق خاطری به هیچ چیزی که اختصاصا آذری است ندارم (شاید به غیر از ترانه ساری گلین) و در عوض به خیلی چیزها (از جمله ادبیات و موسیقی) که به فرهنگ ایرانی مربوط است علاقه شخصی دارم. از نگاه یک معتقد به اصالت ملی گرایی و فرهنگی ملی – بومی و همه این “مزخرفات” من آدم بی هویتی هستم چرا که هیچ ارتباطی با “ریشه هایم” ندارم و در عوض به فرهنگی تعلق خاطر دارم که برای من به درجه ای بیگانه است. همین تجربه شخصی ام می گوید آدم می تواند خواسته یا ناخواسته ملیتش را گزینش کند و مشکلی هم پیدا نکند هر چند در عمل قضیه این قدر ساده نیست. ۲) ملی گرایی معمولا با فرض تعلق به یک عامل پیونددهنده مشترک شروع می کند مثلا نژاد یا فرهنگ یا قرارداد سیاسی. قاعدتا ملی گرایی ایرانی از این صحبت می کند که “ما” ایرانی ها میراث فرهنگی مشترکی داریم که باید در حفظ و گسترش آن بکوشیم. آیا چیزی به اسم “ما” ایرانی معنی دارد؟ وقتی من آذری به راحتی ایرانی می شوم پس چرا من ایرانی نتوانم جهانی شوم و خودم را از این قید و بند آزاد کنم؟ (اگر فرهنگ آذری جزیی از فرهنگ ایرانی است فرهنگ ایرانی هم جزوی از فرهنگ جهانی است) ۲-۱) آیا این نژاد است که من نوعی را به چیزی به اسم ایران پیوند می دهد؟ در مورد شخص من که هم آذری هستم و هم اجدادی از گرجستان دارم و هم ظاهرا سید هم هستم و قاعدتا باید نژاد عربی هم داشته باشم فکر نکنم چیزی وجود داشته باشد که مثلا بنده را به داریوش و کوروش کبیر وصل کند و لذا متاسفانه از این امتیاز محروم...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد مهندسی و نگاه مهندسی به اقتصاد

    این پست به بحث قبلی مربوط است ولی از زاویه دیگر. اگر کامنت ها را بخوانید متوجه بحثی (قدیمی) بین پویا جبل عاملی و پویان مشایخ در مورد یکی از سرمقاله هایی که پویا در انتقاد از نگاه مهندسی به اقتصاد نوشته بود می شوید. من هر چند با همه گفته های پویا موافق نیستم (مثلا این نظر ضمنی اش که مهارت کمی اثر منفی در یادگیری اقتصاد دارد) ولی می توانم حسش را از اصل ماجرا درک کنم و اتفاقا با او خیلی موافق باشم: من هم به شدت مخالف نگاه مهندسی به اقتصاد هستم. کمی برایتان عجیب است ولی اجازه بدهید داستان را ادامه بدهیم. پویان دو سه روز پیش نقدی بر یکی از مقاله هایی که دکتر کاظم اورعی (استاد گروه معدن دانش گاه تربیت مدرس) در مورد تورم نوشته بود نوشت. به لحاظ محتوایی من کاملا موافق نقد پویان هستم. روزبه هم که بعد از موفقیت بسیار چشم گیرش در کسب موقعیت استادیاری در دانش گاه ایالتی آریزونا و هم کار شدن با پریسکات (از مهم ترین چهره های سازنده اقتصاد کلان مدرن و نظریه چرخه های تجاری حقیقی) دوباره وبلاگ نویسی را شروع کرده است نقدی علمی و تفصیلی بر ادعاهای دکتر اورعی مطرح کرده است که توصیه می کنم حتما بخوانید. پویان گفته بود که وقتی یک استاد معدن این چنین بی محابا در مورد اقتصاد کلان نظر می دهد نتیجه مقاله اش از این به تر نمی شود. من به خاطر کارهایی که در این یک سال اخیر در مورد اقتصاد منابع طبیعی و فلزات انجام می دهم دکتر اورعی را از روی مقاله هایش و کتاب اقتصاد برای همه اش می شناسم و می دانم که ایشان در واقع استاد معدن به معنی فنی قضیه نیست و بیش تر روی مباحث اقتصاد معدن کار می کند. در واکنش به پست پویان یک...ادامه مطلب ...
  • آموزش اقتصاد

    آخر هفته گذشته در کنفرانسی در مورد مالیه کمی (Quantitative Finance) در زوریخ شرکت کرده بودم. آخر کنفرانس یک نفر که دکترای فیزیک داشت و ده سال بود در یک بانک به عنوان تحلیل گر کمی (Quant) کار کرده بود سخن رانی کرد با عنوان “Physics Meets Structured Products” و در آن تصویر بسیار مفیدی از ارتباط علم فاینانس در دو دهه اخیر و مهارت فیزیک خوان ها ارائه کرد. بحث این بود که بخش مهمی از مشاغل ام روزی فاینانس در بانک ها و موسسات سرمایه گذاری متمرکز روی قیمت گذاری انواع اوراق بهادار است و این امر نیازمند مهارت بالا در حل معادلات دیفرانسیل تصادفی و شبیه سازی مونته کارلو است که فیزیک خوانده ها (و البته ریاضی دان ها و مهندسان برق در رده بعدی) در آن خبره هستند. بحث او یک سوال جدی را که این روزها با آن مواجه هستم را برای من زنده کرد و مطرح کردنش زنجیره ای از بحث های بعدی را رقم زد که تا ساعتی بعد و خارج از محیط کنفرانس هم ادامه داشت (و حتی باعث شد یکی از شرکت کنندگان دوست دخترش را که در کنفرانس نبود و روی فلسفه اقتصاد کار می کرد را برای ادامه بحث فرا بخواند!). سوال خیلی ساده این است: اگر بسیاری از مشاغل فاینانس و اقتصاد در دنیای ام روز نیازمند مهارت بسیار بالای کمی و محاسباتی است (که هست) و اگر فارغ التحصیلان رشته هایی غیر از اقتصاد از این حیث بر فارغ التحصیلان اقتصاد و فاینانس برتری دارند (که به نظر من دارند) و اگر این بازار کار جذاب توسط آن ها کشف شده است (که شده است) و اگر یاد گرفتن مهارت های اضافی اقتصاد (مثل اقتصاد خرد و برخی تکنیک های اقتصادسنجی و البته مفاهیم و اصطلاحات بازار مالی) برای کسی که پایه کمی خیلی قوی دارد آسان...ادامه مطلب ...
  • یارانه نقدی، مطلوبیت و طراحی مکانیسم

    الان از سفر برگشتم و دیدم که ظاهرا خبرهای رسمی از حرکت کردن به سمت نقدی کردن یارانه ها منتشر شده است. می خواستم بحث را درباره برنامه اول ادامه بدهم ولی اتفاقا این مبحث هم به موضوع مربوط است و می شود چند کلمه ای راجع به آن صحبت کرد: ۱) چرا به لحاظ تئوریک پرداخت نقدی یارانه به تر از ارائه کالای یارانه ای است؟ یک مثال ساده: فرض کنید قیمت نان ۱۰۰ تومان است و ۲۰۰ تومان یارانه روی آن پرداخت می شود و فرد هم روزانه یک نان مصرف می کند. حال قیمت نان را واقعی می کنیم (۳۰۰ تومان) و ۲۰۰ تومان را نقدی به حساب فرد واریز می کنیم. درآمد او اکنون ۲۰۰ تومان بیش تر شده ولی قیمت نان هم شده ۳۰۰ تومان. اگر دقت کنید فرد می تواند با حفظ سید مصرف قبلی روی بقیه کالاها همان یک نان قبلی را بخرد (یعنی حداقل در وضعیت قبلی است) ولی می تواند کار دیگری هم بکند و آن این که ۲۰۰ تومان را مثلا خرج مقداری پنیر کند و نان کم تری بخرد. اگر فرد این کار را بکند از تئوری ترجیحات آشکار شده می دانیم که این وضعیت را به حالت قبلی ترجیح می دهد. در حالی که در نظام یارانه نان مجبور بود فقط نان را دریافت کند و نمی توانست انتخاب کند که مثلا سوبسید کم تری برای نان دریافت کند و به جایش پنیر بخرد. به قول فرنگی ها “موهبت نقدی به از موهبت کالایی” ۲) موضوع ممکن است یک استثنا داشته باشد ولی قطعا این استثنا نان یا بنزین نیست. اگر دولت ها علاقه مند باشند که در مصرف فرد مداخله کرده و با ملاحظات عمومی او را تشویق کنند که بیش از مقدار مورد نظر خودش مصرف کند ممکن است فقط یارانه کالایی پرداخت کنند. شیر و...ادامه مطلب ...
  • اصل ارائه مطلب

    ام روز رفته بودم سر یک سخن رانی بازار کار* (Job Market Talk). طرف خیلی بد ارائه کرد و با تلف کردن وقتش در ابتدا نتوانست وقت کافی روی اصل تحقیقش بگذارد. معمولا دانش جویان دکترا این جور سخن رانی ها را می روند تا حسی نسبت به فرآیندی که خودشان دو یا سه سال دیگر طی خواهند کرد پیدا کنند و از خطاهای دیگران یاد بگیرند. بعد از جلسه داشتیم نقاط قوت و ضعف طرف را با یکی از دوستان تحلیل می کردیم که جمله جالبی گفت. در یک کارگاه آموزش ارائه مطلب یاد گرفته بود که Never overestimate the knowledge of your audience but also do not underestimate her intelligence. به نظرم دقت نکردن به این اصل ساده (خصوصا قسمت دوم آن) یکی از دلایل جذاب نبودن بسیاری از ارائه ها در ایران است. بسیاری از ارائه کنندگان هوش مخاطب را دست کم می گیرند و وقت زیادی سر بیان کردن چیزهای بدیهی تلف می کنند که باعث چرت زدن مخاطب می شود (امیدوارم خودم به همین مشکل دچار نباشم). * سخنرانی بازار کار سخن رانی است که متقاضیان استخدام در مراکز تحقیقاتی و دانش گاهی (حداقل در رشته اقتصاد و فاینانس، بقیه رشته ها را نمی دانم) به دعوت موسسه علاقه مند به استخدام ارائه می کنند. مقاله ای که در این سخن رانی ارائه می شود مقاله بازار کار (Job Market Paper) نامیده می شود که مهم ترین خروجی فرد در کل دوره دکترا است و موفقیتش تا حد بسیار زیادی به جذابیت این مقاله بستگی دارد.
  • یک توضیح

    ببخشید اگر این مطلب کمی تند است. مثال دکتر مشایخی در مطلب استاد پرینستون گرچه حساسیت برخی را برانگیخت ولی اتفاقا به نظر من مثال درست و ملموسی برای معدود افرادی است که رفتارشان نقطه مقابل رفتار امثال پرویز پیران است. جزییاتش نیازی به توضیح ندارد که بر اهلش روشن است و بر آن هایی که از نزدیک ماجرا را لمس نکرده اند با گفتن منتقل نمی شود. از این جهت که مثال را بدون توضیحات کافی نوشتم (چون موضوع مرکزی نبود) اشتباه کردم. بحث برنامه های توسعه یک مطلب قدیمی در ذهن من بود که با کامنت های آن مطلب جرقه خورد و نوشته شد و ادامه هم خواهد یافت (ضمن این که شاید یکی دو مطلب هم در باره نوشته های آقای دکتر پیران نوشتم). بحث هم ابدا دفاع از دکتر نیلی و هم کاران شان هم نیست. من به درستی “کلیت” جهت گیری های اقتصادی در سال های اولیه دوران سازندگی (بر اساس محدودیت های آن موقع) اعتقاد دارم و از آن دفاع می کنم. ضمن این که احساس می کنم که هم شخص آقای هاشمی و هم تیم برنامه (مشخصا دکتر طبیبیان و دکتر نیلی) در این بحث به شدت مظلوم واقع شده اند. حالا این وسط تعداد قابل توجهی کامنت دریافت کردم که گرچه برای من اهمیت ندارد ولی به نظرم چون توهین به دکتر مشایخی و دکتر نیلی است این توضیحات را باید بدهم. نه من آدمی هستم که بخواهم با ذره ای تعریف و تمجید از کسی منفعتی کسب کنم و خوش بختانه همیشه با تکیه بر توانایی های محدودم این طرف و آن طرف پرسه زده ام (این قسمت قضیه اهمیت چندانی ندارد، بگذار مردم هر چه می خواهند فکر کنند)، نه دکتر نیلی و دکتر مشایخی وقت اضافی دارند که درس پس دادن های شاگرد سابق را بخوانند و از این...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها