• ادبیات و سینما تسلی‌بخش و امیدزا است.

    اسپانیا، یونان، شیلی، آرژانتین، ترکیه، چکواسلواکی و الخ. جهان برای ما پر از درس‌های مشابه است.

    آیندگان ایران را هم خواهد خواند و روحیه خواهند گرفت.

  • ثبت‌نام برای اعلام رای‌های قبلی

    سردار بازی را از جای خوبی شروع کرده است و آن ثبت‌نام از کسانی است که به او رای داده‌اند. خبرهای غیررسمی می‌گوید تا به حال ۹۰۰ هزار نفر با ذکر شماره ملی گفته‌اند که به رضایی رای داده‌اند. این نشانی سایت ثبت‌نام طرف‌داران رضایی است. این هم سایت ثبت‌نام رای‌دهندگان به کروبی.

    این شیوه برای کروبی و رضایی جواب می‌دهد چون تعداد رای اعلام‌شده برای‌شان کم است و جمع‌کردن گواهی برای تعداد رای‌های واقعی بیش از آن خیلی سخت نیست ولی برای میرحسین امکان ندارد که بخواهد بیش از ۱۳ میلیون گواهی جمع کند. پیش‌نهاد من این است که ستاد موسوی چند شهر نسبتن کوچک که رای موسوی در آن به صورت غیرمعمول کم اعلام شده است را انتخاب کرده و از مردمی که به موسوی رای داده‌اند امضاء جمع کنند. اگر این امضاء مغایرت جدی با نتایج اعلام شده داشت به عنوان یک دلیل اساسی برای ابطال کل انتخابات استفاده شود.

    صحبت‌های دیشب کامران دانشجو برای من حجت رسمی بود. حوصله ندارم که موضع حضرات را از زاویه نظریه بازی تحلیل کنم و بگویم که Type راست‌گو همیشه از شفافیت جزیی استقبال می‌کند. مسدود کردن دو سایت فوق‌الذکر هم حجت نهایی برای همه خواهد بود.

    در یکی از ایمیل‌ها دیدم که کسانی که به خاطر رای‌نیاوری رضایی یا کروبی به آن‌ها رای نداده‌اند هم در این سایت‌ها ثبت‌نام کنند. این کار اشتباه بزرگی است. اطلاعات این سایت‌ها باید دقیق و تمیز باشد.

  • صبح باز از آن خواب‌ها که وقتی سه ماه از ایران دور هستم می‌بینم دیدم. با گریه بی‌صدایی بلند شدم و بیرون را تماشا کردم. این کابوس تا کی طول خواهد کشید؟

    دی‌روز طیاره‌ام در جزیره‌ای در اسپانیا توقف داشت. فکر کنم غیر از من بقیه مسافران اتریشی‌هایی بودند که برای خیلی‌هاشان مهم‌ترین ایده‌آل زندگی بازنشسته شدن و زندگی کردن در این جزیره است. گیج و منگ داشتم ذوق‌شان برای تعطیلات را تماشا می‌کردم …

    دارم خفه می‌شوم. نشسته‌ام توی سالن کنفرانس و ملت سرحال غرق خوش و بش هستند. من فقط دارم تماشا می‌کنم. بغض صبحم انگار می‌خواهد بشکند …

    سر صبحانه یکی نشست پیشم. گفتم کجایی هستی؟ گفت شیلی. در آسانسور دوباره هم را دیدیم. گفت غمین نباش که این نیز بگذرد …

    این روزها “روح پراگ” را هم‌راه داشته باشید و بخوانید. با دقت بخوانید …

  • و بازهم امید

    امیدوارم این متن را فارغ از احساسات این روزها بخوانید. من متاسفانه – و بدون هیچ آمادگی روحی – مجبورم در این روزهای سرنوشت‌ساز برای ارائه مقاله در یک سری کنفرانس به یک مسافرت طولانی بروم. لذا از الان احتمالن دیگر دست‌رسی چندانی به اینترنت نخواهم داشت و یک یادداشت جمع‌بندی می‌نویسم.

    ۱) متاسفانه دوستان به تفاوت اساسی دو گزاره “این دلایل برای درخواست ابطال کافی نیست” و “انتخاباتی که صادق محصولی برگزار کرده و الهام ناظر آن بوده است کاملن صحیح است” توجه نمی‌کنند. تو گویی این دو عیننن یک معنی دارد. حداقل از یک سری از دوستان انتظار نداشتم که شتاب‌زده این دو موضع را خلط کنند. دوستان دقت نکرده‌اند که من نگفته‌ام همه دلایل منتفی است. تنها سعی کرده‌ام دلایل ضعیف را رد کنم. موضع غیررسمی و شهودی شخص من این است که احمدی‌نژاد نمی‌توانست ۲۴ میلیون رای بیاورد. موسوی هم به نظرم بیش از ۱۳ میلیون رای دارد. دلیلم برای این‌که چرا موسوی بیش از ۱۳ میلیون رای دارد را برای یکی از سایت‌های دست راستی کامنت گذاشته بودم و بعد یکی دو نفر از دوستان کامنت خودم را برای رد پست‌های خودم عینن این‌جا کپی کردند! (کمی لبخند وسط این تلخی). استدلال من از روز اول این بوده که وقتی رای کروبی و رضایی ناچیز گزارش شده است نمی‌توان پذیرفت که از این همه نرخ مشارکت بالاتر و ریزش از آرای احمدی‌نژاد فقط ۳ میلیون رای به رای قبلی هاشمی اضافه شده باشد.

    ۲) باز موضع غیررسمی‌ام این است که احمدی‌نژاد به علت ضعف شخصیتی و ناپختگی‌اش یک پیروزی لب مرزی کمابیش قابل باورش را به رسوایی تبدیل کرد که حتی اگر نهایتن منجر به تثبیت او در موقعیت فعلی‌اش شود هزینه‌هایش خارج از تصور خواهد بود. او می‌توانست سودای خام شکستن رکورد خاتمی را نداشته باشد و بی‌صدا از این گردنه عبور کند. احمدی‌نژاد کاری کرد که مطمئنم بسیاری از هوادارانش را هم با خودش مساله‌دار کرد.

    ۳) افسوس که اکنون کسی داعیه‌دار کمک به طبقات ضعیف است که نمی‌توان حتی سرسوزنی به صداقت یا لیاقتش ایمان داشت. احمدی‌‌نژاد جای‌گاه امام موسی‌ ها را در “امل المحرومین” بودن بدجور غصب کرده است. همان طور که دور و بری‌هایش جای‌گاه جهان‌آرا و باکری و همت را مصادره کرده‌اند. کار ما باید پس گرفتن این جای‌گاه‌ها باشد و میرحسین کسی است که می‌تواند هر دو را پس بگیرد و به اهلش بسپرد. یک فایده این افتضاح این بود که به نظرم خیلی‌ها دیگر باور نخواهند داشت که او صلاحیت چنین ادعاهایی را دارد.

    ۴) خب اگر این طور است و من هم جزو جنبش “رای من کو؟” هستم، پس چرا پست‌های قبلی را می‌نویسم؟ به دو دلیل. دلیل اول این‌که باز هم می‌گویم که حتی در یک انتخابات کاملن دقیق شانس احمدی‌نژاد برای اول شدن صفر نبوده است. در کامنت‌ها متوجه شدم که برخی دوستان تفسیر خیلی درستی از مفهوم احتمال این جمله ندارند. وقتی می‌گویم شانس احمدی‌نژاد برای اول شدن صفر نبوده است معنی‌اش این نیست که قطعن احمدی‌نژاد رای اول آورده است ولی از آن طرف هم آن‌قدر که دوستان تصور می‌کنند غیرممکن نبوده است. هر چند تنها با یک فاصله اندک می‌شد این اول بودن را باور کرد.

    ۵) دوم این‌که ما قرار است با این دلایل به میان افکار عمومی و نهادهای نظارتی رسمی (که ظاهرن تنها مکانیسم رسمی تغییر در وضعیت آراء است) برویم. آیا هزینه این‌که در یک وبلاگ ۱۰۰۰ خواننده‌ای این دلایل نقد شود و ولو به زیان کوتاه‌مدت خودمان اشتباهش مشخص شود کم‌تر است یا رد آن در عرصه عمومی توسط حریف؟ اگر فضای پست‌های قبلی این قدر به واکنش‌های احساسی آلوده نمی‌شد که هم خود من مایوس شوم و هم حرف‌های منطقی در رد استدلال‌های من شنیده نشود شاید می‌شد استدلال‌های ضعیف را این جا نقد کرد و استدلال‌های جدیدتر و قوی‌تری مبتنی بر دست‌کاری را هم دریافت کرد و نهایتن با دست پرتر به محکمه رفت. خصوصن با توجه به این نکته که شاید این‌جا در این وضعیت یکی از بالاترین تجمع‌های مجازی افرادی که می‌توانستند به کمک فکری ستاد موسوی بیایند را داشت. حیف که فرصت از دست رفت. این را هم بگویم که نقد تشکیک‌های مبتنی بر نتایج آماری صرفن نظر من نیست. بسیاری از دوستانی که مشتاقانه سعی کردند از بین شواهد موجود دلایلی بیابند هم در ایمیل‌ها گفتند که از این داده‌ها نمی‌توان به نتایجی رسید. برخی هم به نتایج دیگری برای دست‌کاری رسیدند ولی هر چه بود موضوع این قدر بدیهی و ساده نبود. حداقلش این بود که ما فهمیدیم بر اساس داده‌های رسمی نمی‌توان حرف چندانی زد و باید دنبال استدلال‌های متفاوتی گشت.

    ۶) موضع من پافشاری برای بازشماری دقیق یا تکرار انتخابات “بدون اصرار بر اول بودن موسوی” است. اگر این بازشماری یا تجدید انتخابات به این نتیجه برسد که مثلن احمدی‌نژاد ۱۹ میلیون و موسوی ۱۵ میلیون رای داشته و باز هم احمدی برده است ما پیروز شده‌ایم چرا که اولن نادرستی نتایج بزرگنمایی‌شده را نشان داده‌ایم و هم این‌که امید مردم برای رای‌دادن‌های بعدی را حفظ کرده‌ایم. ضمن این‌که درک‌مان از ریشه‌های رای‌آوری احمدی‌نژاد و باخت موسوی واقع‌بینانه می‌شود.

    ۷) من مبارز یا حتی بازی‌گر سیاسی نیستم. هر چند به قول یکی از دوستان عزیزم در عرض یک شب از میانه اصلاح‌طلبی و مماشات با وضع موجود برای به‌بودهای تدریجی به میانه انقلابی‌گری و آینده نامعلوم دور از وطن پرتاب شده‌ایم ولی از من انتظار نداشته باشید این‌جا نقش یک محرک تظاهرات خیابانی را ایفا کنم. لازم نیست هر کسی که عنین شعارهای تظاهرات را تکرار نمی‌کند هم‌دست طرف مقابل باشد. تلاش برای چکش‌کاری استدلال‌های طرف خودمان و نشان‌دادن سوراخ‌های آن جزیی از بالنده کردن یک حرکت رو به جلو است وقتش هم اتفاقن الان است چون ممکن است بر اساس تحلیل نادرست جلو برویم و بعد ببینیم به چیز محکمی تکیه نکرده‌ایم.

    ۸) … و انت المستعان و الیک المشتکی و علیک المعول فی الشدت و الرخاء … این را این روزها مرتب تکرار می‌کنم.

  • امید

    اجازه بدهید وسط این دعوا کمی روحیه به خودمان بدهیم.

    قبل از انتخابات برای خودم دو گزینه متصور شده بودم:

    ۱) موسوی رای بیاورد و رییس جمهور شود: در این صورت با خودم قرار گذاشته بودم که سریع کارم را تمام کنم و برگردم ایران که به جنگ فرشاد مومنی‌های دور میرحسین بروم و کارهای خصوصی خودم را هم شروع کنم. حتی با احساس این که پیروزی ۲۲ خرداد محتمل است پستی را در ذهن پرورانده‌ بودم که به عنوان تبریک به موسوی اولین نقد اساسی به برنامه‌هایش را بنویسم و بگویم همان که طور قرارمان بود: حمایت قبل از انتخابات، چماق نقد از فردای انتخابات.

    ۲) مردم ایران کنار بکشند و باز احمدی‌نژاد رای بیاورد: به قول یکی از دوستان در این صورت مردم ایران را به خدای بزرگ سپرده و زندگی جدیدی را از ابتدا این طرف شروع کنیم. بارها گفته‌ام که مشکل من آن روستایی که به خاطر وام ۱۰۰ هزار تومانی به احمدی رای داده نیست. او آن‌قدر گرفتار زندگی است که فرصتی برای فکر کردن به دروغ‌ها و رفتارهای خجالت‌آور احمدی‌نژاد ندارد و به صورت عقلانی به آن کسی رای می‌دهد که بلاخره ۱۰۰ هزار تومان را به دست او رساند. مشکل من میلیون‌ها ایرانی شهری بود که ممکن بود باز بنشینند و بعد از چهار سال زیر و رو شدن زندگی خودشان و وضع جامعه وجدان‌شان آن قدر به درد نیامده باشد که بخواهند این وضع را تغییر دهند. پیش خودم فکر می‌کردم زندگی و صرف عمر در چنین جامعه غیرحساس و غیرمسوولی ممکن نیست.

    حال از قضای روزگار هیچ کدام از دو حالت فوق رخ نداده است و من دقیقن نمی‌دانم احساسم باید چه باشد. نه هنوز خبری از پیروزی موسوی است که جشن سبز بگیریم و نه مردم کنار نشستند تا احمدی‌نژاد از مجرای این کنار نشستن دوباره رای بیاورد. ما در وضعیت جدیدی قرار گرفتیم. طبقه متوسط با تمام قدرت به صحنه آمده تا نه بزرگش را بگوید. به هر دلیلی – راست و دروغ – هنوز این حضور کافی نبوده است تا وضع فعلی را تغییر دهد.

    حال ما مانده‌ایم و یک وضعیت جدید. رییس جمهوری که به اتکای رای‌های توده‌ای‌اش می‌خواهد پروژه مخرب قبلی‌اش را با قدرت ادامه دهد و روشن‌فکران و درس‌خوانده‌هایی که متحد شده‌اند تا این وضعیت ادامه پیدا نکند. این دو سه هفته هیچ فایده ای هم نداشته باشد، این حسن عظیم را داشت که احساس اتحاد و قدرت تلاش جمعی را برای ماهایی که دیگر داشتیم به دل بریدن از این کشور فکر می‌کردیم به شدت تقویت کند. هر چند که از روز اعلام نتایج افسرده ام ولی بر خلاف قرار قبلی‌ام با خودم، حتی اگر احمدی رییس جمهور شود دیگر از ” آینده” این کشور قهر نمی‌کنم چون می‌بینم حداقل ۱۳ میلیون نفر مسوولانه می‌خواهند اوضاع را تغییر دهند.

    بعد از پایان گرد و خاک این انتخابات – که امیدوارم لبخند بر لبان‌مان بنشاند- کار ما تازه شروع خواهد شد. کاری که در صورت شکست در نقطه فعلی باید کرد این است که نگذاریم یاس ناشی از نتایج کوتاه‌مدت بر ما غلبه کند. این روزها را باید مبداء شکل‌گیری عظیم‌‌ترین و مصمم‌ترین جنبش مختص طبقه‌ متوسط – ولو هنوز در اقلیت عددی – در تاریخ ایران بدانیم. جنبشی که همیشه جایش خالی بوده است. ما از این به بعد در سرتاسر جهان متحدیم و صدا و برنامه خواهیم داشت. افسرده هستیم ولی پرامید هم باشیم. ما که به زیستن در تناقض عادت داریم.

    پ.ن: نوشته بهاره آروین. جالب است که احتمالن هر دو بدون اطلاع از مطلب آن یکی تقریبن یک حرف را گفته‌ایم.

    پ.ن۲: این چند روز دائم نگران رضا جلایی‌پور عزیزمان بودم. متاسفانه خبر رسید که در هنگام خروج از کشور بازداشت شده است. رضا یکی از امیدهای بی‌بدیل آینده اندیشه اجتماعی در ایران است.

  • سردرگمی

    هدف من در تمام پست‌های چند روز مانده به انتخابات و بعد از آن این بود که به نحوی سعی کنیم در حد خودمان جلوی غلبه احساسات‌مان بر واقعیت‌های جامعه را بگیریم. در نظرسنجی وبلاگ از یک جمعیت ۳۰۰ نفری تقریبن هیچ کس باور نداشت که احمدی‌نژاد می‌تواند در دور اول برنده شود. در حالی که خود من بر اساس برخی نظرسنجی‌ها و شواهد احتمال مثبتی می‌دادم که این اتفاق بیفتد. حرف من این است: اگر احمدی‌نژاد واقعن رای آورده باشد و ما با تصور دست‌کاری آرا خودمان را مشغول و راضی کنیم از درک یک مساله کلیدی در کشور محروم می‌شویم و این در بلندمدت بسیار مضر است. دوم این‌که قرار است حداقل ما ها از دایره اخلاق خارج نشویم. یک حوزه اخلاقی هم این است که با دلایل ضعیف اتهام دست‌کاری به حریف وارد نکنیم. نهایتن این‌که اگر رای موسوی همین قدر باشد و در تکرار یا بازشماری آراء هم دوباره به همین نتیجه برسیم آبروریزی بزرگی رخ خواهد داد.

    با این همه احساس می‌کنم فضای جامعه با اتفاقات چندان روز گذشته چندان ملتهب شده که کار از این استدلال‌ها گذشته است. علاوه بر این‌که ممکن است این نوشته‌ها توسط مخالفان اصلاحات مورد سوءاستفاده قرار گیرد. بنا بر این من فعلن تا مدتی نوشتن را متوقف می‌کنم و دعا می‌کنم که کشور از این گردنه بلا به سلامت عبور کند تا بعد دوباره جمع شویم و فکر کنیم.

    پ.ن۱: من به این فحش خوردن از دو طرف عادت دارم. از یک طرف باید بکوشی که طرف خودت را قانع کنی که غیرمنطقی رفتار نکند و از طرف دیگر دلت از حماقت و رذالت طرف مقابل پر از درد باشد. دوستان لطفن در قضاوت‌هایشان این قدر عجول نباشند. تا وقتی احمدی‌نژاد قانونی یا غیرقانونی رییس جمهور ایران است من دیگر شرم دارم که پایم را در آن کشور بگذارم.

    پ.ن۲: در ماجرای نمودار فامیل‌های احمدی‌نژاد هشدار دادم که برخی از این افراد را خودم می‌شناسم و می‌دانم فامیل او نیستند. این نمودار با همه اشتباهاتش پخش شد و همین بهانه‌ای به دست او داد تا مخالفانش را به دروغ‌گو بودن متهم کند. بسیاری از استدلال‌های مبنی بر اشکال در شمارش آرا هم از این جنس است. اگر با این استدلال‌ها به دادگاه برویم در دقیقه اول محکوم می‌شویم.

    پ.ن۳: من طرف‌دار موضع موسوی هستم: تجدید انتخابات. به نظرم شکایت او به شورای نگهبان منطقی‌ترین موضع ممکن بود. چرا که به نظر می‌رسد تخلف عمده در “فضای” برگزاری انتخابات و بسیج غیرقانونی میلیون‌ها رای‌ طبقات پایین به نفع احمدی‌نژاد بوده و نه اشکالات فنی در شمارش و جمع‌بندی. آن نکته‌ای هم که گفتم فراموش می‌کنیم همین مشکل اتکاء به دموکراسی صرف در ایران است: ۱۲ میلیون رایی که می‌توان با ۱۰۰ هزار تومان در سال خریدشان. رقم رایی بزرگ‌تر از رای کل روشن‌فکران و درس‌خوانده‌های داخل و خارج. این مشکلی است که می‌تواند خودش را در هر انتخاباتی نشان دهد و کیفیت رای را به صفر برساند.

  • شواهد غیرمحکمه پسند

    ما باید مواظب باشیم در دام تحلیل‌های ضعیف گرفتار نشویم و دلایلی ارائه نکنیم که به سادگی قابل رد باشد. سعی می‌کنم خرد خرد نظراتم را این‌جا اضافه کنم:

    ۱) این ماجرای کدها به نظرم جدی نیست. پایه ایراد است که چرا کدها از ۴۴ شروع شده (با این توجیه که شما ردیف موسوی ۴ بوده و اگر کسی اشتباه بنویسد به کد احمدی‌نژاد تبدیل می‌شود). ظاهرن این طور که من فهمیدم کدها واقعن اهمیت خاصی نداشته است. صندوق‌ها ناظر از نامزدها دارد و تناقض کد و اسم در زمان شمارش به راحتی قابل تشخیص است. ضمن این که جواب این‌که چرا کدها از ۴۴ شروع شده می‌تواند این باشد که اگر از ۱۱ یا ۲۲ یا ۳۳ شروع می‌شود به سادگی قابل تبدیل به عددهای مشابه بود. اتفاقن شروع از ۴۴ منطقی به نظر می‌رسد.

    ۲) همان طور که پویان هم اشاره کرده بود به علت غیرپایا (Non Stationary) بودن متغیرها نگاه کردن به R2 بالا در طول اعلام زمان معتبر نیست. به زبان ساده وقتی متغیری در طول زمان برابر مقدار قبل متغیر به علاوه مقداری جدید باشد آن‌را ناپایا می‌نامیم. از طرف دیگر می‌دانیم که رگرس کردن “هر” دو متغیر ناپایی روی هم R2 خیلی بالایی به دست می‌دهد. برای این که موضوع برای‌تان ملموس شود من یک فایل اکسل نمونه درست کرده بودم که در آن در هر سطح مقدار تصافی به مقدار قبلی اضافه می‌شود (مثل اضافه شدن آرا به مقدار قبلی). با این‌که این اضافه شدن‌ها کاملن تصادفی است ولی R2 واقعن نزدیک به یک است. می‌توانید صفحه را با F9 رفرش کنید و مقادیر تصادفی جدید تولید کنید.

    ۳) نمی‌دانم گفتن این حرف به لحاظ سیاسی درست است یا نه ولی در تمام گزارش‌هایی که دوستان از این شهر و آن شهر برایم فرستاده‌اند رای کروبی واقعن پایین بوده است. این موضوع برای من هم عجیب است. با این همه چون رای پایین کروبی یکی از دلایل تقلب عنوان می‌شود من بر اساس گزارش‌ صندوق‌هایی که دیده‌ام نمی‌توانم به این دلیل استناد کنم. این‌ها البته صندوق‌های لرستان نبوده‌اند.

    ۴) این که نامزدها حتی در شهر خود اول نشده‌اند یکی از دلایل رایج است. وقتی نتایج وزارت کشور منتشر شد من چک کردم و دیدم موسوی در شبستر رای اول را آورده‌ است. این پست تابناک را ببینید که خلاصه ماجرا را شرح می‌دهد.

  • اطلاعات در مورد نتایج

    ما باید بنشینیم و فراتر از حدس‌های اولیه به صورت دقیق و محکمه‌پسند این موضوع را که آیا نتایج غیرواقعی اعلام شده است را بررسی کنیم و در صورتی که به جمع‌بندی مثبت رسیدیم به ستاد میرحسین ارائه کنیم تا به عنوان پشتیبان شکایت ارائه شده به شورای نگهبان استفاده شود. طبیعی است که استدلال‌های روزهای اول مثل خطی بودن روند را من هم شنیده‌ام ولی برای تهیه یک گزارش قابل دفاع که قابل ارائه به نهادهای نظارتی باشد تکه اطلاعات از این طرف و آن طرف بسیار کمک کننده است. خواهش می‌کنم هر کدام از دوستان که شواهد خرد (مثل گزارش دقیق از مشکلات یا آمار سر صندوق) یا تحلیل‌های کلان دارد این‌جا کامنت بگذارد (و در صورت تمایل ایمیلش را هم بگذارد که برای جزییات بیش‌تر با او تماس بگیریم) تا پایه اطلاعاتی کافی برای این تحلیل فراهم شود. این روزها مشارکت در این مسیر ممکن است از هر عمل دیگری موثرتر واقع شود. ما ایده‌های متعددی برای تست‌های آماری داریم که در روزهای آینده ارائه می‌شود. برای این کار نیاز به داده داریم. .

    مجددن خواهش می‌کنم از گذاشتن کامنت‌های شعاری و تبلیغاتی در پای این پست خودداری کنید و اجازه دهید فضا روی تحلیل آماری اطلاعات متمرکز باشد.

    پ.ن: ممنونم. فایل اکسل را دریافت کردم.

    پ.ن۲: پست پویان در مورد اشتباه بودن استدلال همبستگی خطی به خاطر غیرپایا بودن متغیرها

  • تا فردا

    ضمن تشکر از حضور گسترده کامنت‌گذاران عزیر، ستاد تجمیع آرای چای داغ با امانت‌داری کامل نتایج بیش از ۳۲۰ نظر اعلام شده تا کنون را استخراج کرد. بسیار ممنونم از سعید پوردلیر به خاطر هم‌کاری‌اش در این کار. بر اساس نتایج استخراج شده تا کنون، خواننده متوسط (Representative Reader) این بلاگ فکر می‌کند که مردم ایران از چنین ترجیحاتی پی‌روی می‌کنند:

    مشارکت: ۳۵٫۶ میلیون
    احمدی‌نژاد: ۱۱٫۸
    رضایی: ۳٫۴
    کروبی: ۵
    موسوی: ۱۵٫۴

    تخمین بین افراد داخل و خارج تفاوت خیلی جدی با هم ندارد. خارج‌نشین‌ها با ۱۵٫۷ میلیون رای به موسوی در مقابل ۱۵٫۳ میلیون رای داخلی‌ها اندکی خوش‌بین‌تر هستند. در این بین فقط ۱٫۲۵ درصد افراد می‌کنند که احمدی‌نژاد در دور اول برنده انتخابات خواهد بود، ۱۹ درصد همین تصور را راجع به موسوی دارند و بقیه فکر می‌کنند ماجرا به دور دوم کشیده می‌شود. ۷۷ درصد فکر می‌کنند موسوی بیش از احمدی‌نژاد رای می‌اورد و ۱۹ درصد معکوس آن عقیده دارند. یک درصد هم حدس می‌زنند کروبی بیش از موسوی رای بیاورد.

    همان طور که در پست‌های قبلی نوشته‌ام من شخصن به اندازه جمیع خوانندگان خوش‌بین نیستم. به نظرم رای احمدی‌نژاد بیش از موسوی خواهد بود و خصوصن پس از حضور خیلی ضعیف کروبی در مناظره و فیلم‌های نه چندان قوی هر دو نامزد اصلاح‌طلب امیدم به رشد آرای اصلاح‌طلبان در هفته آخر کم شد. به همین خاطر هم پیش‌نهاد رای استراتژیک را مطرح کرده و روی آن پافشاری می‌کنم چون الان دیگر مطمئن هستم که رای کروبی بسیار پایین‌تر از رای دو نفر اول خواهد بود. در مورد نرخ مشارکت ولی من هم همین تخمین کف ۳۰ و سقف ۳۵ میلیون را دارم.

    تجربه چند انتخابات رقابتی در سال‌های قبل را مرور می‌کنم و سعی می‌کنم ببینم چه درس‌هایی می‌شود گرفت. به نظرم اولین انتخابات جدی و رقابتی در سال‌های اخیر انتخابات مجلس پنجم بود که با ظهور کارگزاران شکل رقابتی پیدا کرد. متاسفانه طبق معمول گروه کارگزاران سیاست ناکارای همیشگی خودش در تبلیغات را به کار برد. یعنی حجم عظیم تبلیغات برای مهندس آشوری و حسن روحانی و عبدالله نوری و الخ را در سطح تهران سازمان دادند به گونه‌ای که تصور می‌شود فضا در اختیار آنان است. وقتی نتیجه معلوم شد دیدیم که فقط ۱۰۰ کرسی مجلس را به دست آوردند. خطر اول این است که فضا شبیه به آن موقع باشد و در واقع همه تحت تاثیر تبلیغات وسیع موسوی رای او را بزرگ‌نمایی کرده باشیم.

    از طرف دیگر در دوم خرداد علی‌رغم برتری نامزد محافظه‌کار در تریبون‌ها و فضاهای رسمی و اطمینان جناح راست از پیروزی او نتیجه کاملن غیرمنتظره‌ای (از حیث تعداد رای و نه برنده شدن خاتمی) به دست آمد. اوایل کار خاتمی تحلیل همه ما این بود که خاتمی فقط در تهران و بین دانش‌جویان طرف‌دار دارد و ناطق رای روستاها و شهرهای کوچک را جارو خواهد کرد. در عمل دیدیم که همین طرف‌داری بین دانش‌جویان و بقیه ابعاد خاتمی را بین همه محبوب کرده بود. بنابراین اگر خوش‌‌شانس باشیم شاید فضا چیزی در این وضعیت باشد. فقط یک نکته را نباید فراموش کرد: از هفته قبل از دوم خرداد نظرسنجی‌های جدی به خوبی پیروزی خاتمی را نشان می‌داد (این برای دوستانی که می‌گویند نظرسنجی در ایران معتبر نیست) ولی ما چنین چیزی را برای موسوی نداریم.

    نهایتن این‌که وقتی فضای سوم تیر را به خاطر می‌آوریم تقریبن از سه روز قبل نتیجه را می‌دانستیم. تمام تلاش ما این بود که با تلفن آشناها را تشویق به رای دادن بکنیم و در همان حال دوستانی که در حال و هوای متن جامعه و شهرهای کوچک بودند خبر می‌دادند که خودتان را خسته نکنید که موج احمدی‌نژاد همه جا را گرفته است. ظاهرن الان چنین برتری آشکاری وجود ندارد. مشخصن این‌که احمدی‌نژاد در دور اول و دوم انتخابات ۸۴ به شدت از رای بالایش در شهرهای بزرگ و مشخصن خود تهران بهره برد. این بار ظاهرن قضیه این طور نیست. یعنی ممکن است برای اولین بار انتخاباتی را داشته باشیم که برنده آن رای‌های شهرهای بزرگ را نداشته باشد و در عین حال برنده کل کشور باشد. این اگر اتفاق بیفتد خود نشان از یک پدیده جدید دارد.

    چرا پدیده جدید؟ نمی‌خواهم صحبت را طولانی کنم. همین قدر بگویم که به نظرم با این‌که (متاسفانه) هیچ نامزدی راجع به جزییات برنامه‌هایش حرف جدی نزد (البته علامت‌های متعددی در مورد جهت‌گیری‌هایش فرستاد) ولی این انتخابات واقعن انتخاب جدی بین ترجیحات طبقات مختلف اجتماعی بود. قبلن هم گفتم که به نظر من رای بخش مهمی از طبقات پایین به احمدی‌نژاد رای عقلانی و درستی است. گاه تعجب می‌کنم که چرا دوستان ما نمی‌توانند متوجه این نکته باشند که برای میلیون‌ها ایرانی دولت احمدی‌نژاد نه تنها نتایج منفی چندانی نداشته است بل‌که زندگی‌شان را اندکی هم به‌تر کرده است. بنا بر این کاملن عقلانی است که به او رای بدهند. از طرف دیگر موسوی به نوعی نمایندگی منافع طبقات متوسط و متوسط به پایین و کروبی طبقات متوسط و متوسط به بالا را بر عهده داشته‌اند. گروه رای رضایی هم به نوعی به گروه موسوی نزدیک است. این‌ها گروه‌هایی هستند که منافع‌شان با بودن احمدی‌نژاد تضعیف شده است.

    از دید من انتخابات فردا انتخابی است بین ترجیحات طبقات مختلف اجتماعی در ایران. در هیچ انتخاباتی ما این حد از کشمکش شفاف بر سر منافع طبقاتی را نداشته‌ایم. به همین خاطر است که گفتم اگر موسوی در شهرهای بزرگ رای بیاورد ولی احمدی‌نژاد در کل کشور برنده شود ما شاهد یک پدیده جدید خواهیم بود. این که طبقات پایین‌تر یا رای بالاتری در جامعه ایران دارند و یا برای محقق کردن مطالبات خود مصمم‌تر هستند. نرخ مشارکت در انتخابات به ما میزان مصمم بودن هر گروه را خواهد گفت.

  • پیش‌بینی نتایج

    هژیر پیش‌نهاد خوبی داده است: هر کس تخمینش را از رای چهار نفر و تعداد کل رای این‌جا اعلام کند و بعد متوسط را با نتیجه مقایسه کنیم. هدف این کار تحلیل این موضوع است که آیا گروه نسبتن بزرگی از افراد درس‌خوانده و فعال در انتخابات در این کشور می‌توانند به صورت متوسط تخمین درستی از روندهای کشور را داشته باشند یا نه و اگر بایاسی در نظر جمع هست این بایاس در چه موضوعاتی بزرگ‌تر است؟ (مثلن آیا تخمین از نرخ مشارکت بیش‌تر خطا دارد یا تخمین توزیع رای‌ها؟) طبعن در بین خوانندگان این‌جا هم تهرانی‌ها هستند، هم اهالی شهرهای بزرگ و هم شهرهای کوچک به علاوه خارج‌نشین‌ها. هر کدام از این گروه‌ها به یک سری اطلاعات و زاویه‌ای از فضاها دست‌رسی دارند. من خواهشم این است که نظر خودتان را با فرمت زیر بگذارید که محاسبه متوسط ساده‌تر شود.

    محل اقامت: داخل / خارج
    رای احمدی‌نژاد، رای رضایی، رای کروبی، رای موسوی، کل رای‌ها

    اگر دوست داشتید جایزه نفر اول را دریافت کنید (بر اساس معیار حداقل مربعات خطا) اسم‌تان را هم بنویسید 🙂

    کامنت خود من:

    خارج، احمدی: …، رضایی …، کروبی …، موسوی: … ، کل رای:…. میلیون

    تقاضا می‌کنم پای این پست کامنت توضیحی در مخالفت و موافقت نگذارید.

    پ.ن: برای جلوگیری از بایاس کردن نتایج نظرخودم را حذف کردم. ضمن تشکر از حضور میلیونی کامنت‌گذاران عزیز خواهش می‌کنم قبل از ارسال کامنت‌تان نتایج بقیه را نخوانید که نتایج تحت تاثیر نظرات سری اول نباشد.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها