• تورم

    بگذارید من هم نظرم را راجع به نوشته اسماعیل بگویم. هر چند بخش مهمی از چیزهایی که می خواستم بگویم قبلا توسط دوستان در نظرهای مطلب بیان شده است. از مقدمه مطلب اسماعیل می گذریم که ربطی به یک بحث علمی ندارد. به نظرم در محتوا آن نقد از دو حیث می تواند به نوشته من غیرمرتبط باشد. اول این که قصد من در یک ستون کوتاه سرمقاله بیان ریشه های تورم نبود و تمرکز روی مکانیسم های اقتصادسیاسی تورم بود. اگر قرار بود روی علل تورم یک صفحه مطلب بنویسم حتما خیلی جزییات را می آوردم که در آن مطلب نیازی به آن نبود. ثانیا کل نوشته اسماعیل از یک حیث روی یک سوء تفاهم استوار شده است و آن این که تصور کرده عبارت “سنتی” در جمله من که ریشه نقدینگی تورم را بر دیدگاه های سنتی غالب دیده بودم به علم اقتصاد بازمی گردد. از روح مقاله آشکار است (و اگر نیست تقصیر من است) که بحث من راجع به ایران است. من سال ها است که اخبار مربوط به سیاست های اقتصادی در ایران را با دقت دنبال می کنم و کم تر اظهار نظری از سوی مسوولین و کارشناسان و روزنامه ها را نخوانده رد می کنم. متاسفانه فرصت کار تحلیل محتوایی ندارم ولی کاش یکی این کار را می کرد و “گفتمان” تورم در ایران را در ۱۵ سال گذشته تحلیل می کرد تا ببیند تصور بسیاری از مسوولین و حتی اساتید اقتصاد از ریشه های تورم چه بود و الان چه طور تغییر کرده است تا ببینیم تصور سنتی از ریشه های تورم در ایران چیست.

    حالا در مورد محتوای مقاله:

    ۱) گفته شده که تورم فقط ناشی از نقدینگی نیست و فشار هزینه تولید هم موثر است. کاملا صحیح. کافی است کسی ویکی پدیا را باز کند تا ببیند که همانند هر کتاب مقدماتی در این زمینه فشار هزینه ها و کشش تقاضا را به عنوان دو ریشه تورم ذکر کرده است. سوال این است که اهمیت فشار هزینه ها در مقابل کشش تقاضا چه قدر است؟ تنها مثالی که من برای تورم ناشی از فشار هزینه می شناسم همان مثال تکراری دهه هفتاد و افزایش قیمت نفت است و بعد از آن مورد جدی دیگری نخوانده ام. آیا اسماعیل معتقد است که تورم ایران با این فاکتور قابل توضیح است؟ به علت فشار هزیه از طرف کدام عامل تولید؟ چند درصد از تورم ۱۵-۲۰ درصدی؟

    ۲) اسماعیل در بند ج-۱ نوشته اش ادعای بزرگی می کند. می گوید “رابطه‌ی پول و تورم یک رابطه‌ی علیت نیست بلکه همبستگی است. به عبارت دیگر درست است که هر جا پول زیاد باشد تورم نیز هست ولی این پول تنها عامل تورم نیست. پس این حرف فاقد منطق است و باید دنبال علیت بود.”

    می گوید رابطه پول و تورم علیت نیست بلکه همبستگی است. این ادعا (یا فرض) به لحاظ اقتصادی یک حرف بسیار روشن و قابل مطالعه ای است. منتها درست در جمله بعدی حرف خودش را نقض می کند و می گوید پول تنها “عامل” تورم نیست. بلاخره پول “عامل” (یا همان علت) تورم هست یا نه؟ بلی قطعا غیر از نقدینگی عوامل دیگری هم در تورم تاثیر دارند (و البته این چیزی از رابطه علی بین نقدینگی و تورم نمی کاهد) ولی مهم این است که سهم آن ها چه قدر است.

    اگر بگوییم رابطه پول و تورم علی نیست و همبستگی است یعنی این که می گوییم که این حجم پول نیست که تورم را تعیین می کند بلکه هر دو آن ها توسط عامل دیگری رانده می شوند. اگر این طور باشد تمام ادبیات سیاست گذاری تورم مثل هدف گذاری تورم و بحث های مهم اقتصاد سیاسی راجع به اعتبار سیاست گذار اساسا بی ربط است چون یکی از مهم ترین اهرم در دست سیاست گذار برای نیل به این هدف ها تغییر عرضه پول جدید است و این فقط وقتی کار می کند که رابطه علی باشد. ضمنا اگر رابطه علی نباشد برای ما فاینانس کارها هم خبر بدی است چون کلی از کارها راجع به ساختار زمانی نرخ بهره و انتخاب پورت فولیو تحت تاثیر سیاست های بانک مرکزی برای تورم قرار می گیرد و این طوری رشته هایمان کلا پنبه می شود.

    برای این که اطمینان بیش تری کسب کنم سعی کردم با کتاب هایی که دم دستم بود هم مشورت کنم. از جمله به رومر و هایدرا و میشکین و چمپ مراجعه کردم. به قول خارجی ها No Chance! هر کتابی را نگاه کردم وقتی راجع به تورم صحبت می کند صاف می رود سراغ نقدینگی و معمولا از بقیه عوامل حتی اسم هم نمی برد.

    ۲) من گفته بودم فرض تورم ناشی از “بی انصافی تولیدکنندگان” تحلیل سنتی از تورم بوده است. اسماعیل به گونه ای حرف می زند که انگار در ایران نیست و صحبت های پیرامون تورم در ایران را نشنیده است. من نگفتم اقتصاددانان جدی دنیا می گویند (می گفتند) که بی انصافی تولیدکنندگان عامل تورم است بلکه منظورم کسانی مثل دکتر ا.ر و برخی نمایندگان مجلس است که مثلا وقتی بحث از تورم مسکن می شوند می گویند که “صاحب خانه های بی انصاف با افزایش قیمت مسکن باعث تورم در این بخش شده اند”. حالا این وسط اسماعیل به توضیحی (به نظر من بی دقت) سعی کرده به ما یاد بدهد که تولیدکنندگان عقلانی رفتار می کنند و این اسمش بی انصافی نیست. من راستش موضع اسماعیل را نمی فهمم. آیا او هم با من هم عقیده است که به اصطلاح “بی انصافی تولیدکننده” ریشه تورم نیست و مساله به جای دیگری بر می گردد یا نه؟ اگر این طور است پس چرا موضع مخالف دارد. ما که هر دو داریم یک حرف می زنیم.

    البته جمله ای که اسماعیل به کار برده کمی نادقیق است و این نادقیقی ممکن است بعدا منجر به تحلیل های نادرست راجع به تورم شود. می گوید “معمولاً تولیدکنندگان با توجه به عقلانیتی که دارند در شرایط افزایش هزینه‌ها سعی می‌کنند فشار افزایش هزینه‌ی تولید را به قیمت محصولاتشان منتقل کنند تا منجر به کاهش سود آن‌ها نشود”.

    مدل سازی اقتصادی این طور نیست. در مدل های مربوط به تعادل بازار پول و تورم ما دو عامل داریم یکی مصرف کننده و یکی تولیدکننده. وقتی عرضه پول زیاد می شود مصرف کننده در دوره فعلی با مقدار بیشتری پول مواجه شده و لذا جواب مصرف بهینه برای او در دوره فعلی افزایش می یابد. طرف تولیدکننده هم با دو تغییر بالقوه مهم رو به رو است. یا تابع تقاضا جا به جا شده و یا بردار هزینه های تولید تغییر کرده است. در هر صورت عرضه کننده یک مساله بهینه سازی با مقادیر جدید را حل کرده و مقدار (یا قیمت) بهینه را از این مساله بهینه سازی به دست می آورد. فرق این نگاه این است که تولیدکننده قدرت مطلق ندارد که بخواهد “فشار هزینه را به مصرف کننده منتقل کند” بلکه همواره در حال محاسبه یک قیمت بهینه است و چون در کوتاه مدت هم منحنی عرضه افقی نیست (بازار رقابت کامل نیست) آن دو تغییر روی قیمت تاثیر می گذارند.

    ۳) من متخصص بحث انتظارات نیستم ولی تا جایی که می فهمم بحث انتظارات (خصوصا عقلانی) در ادبیات اقتصادی بیش از آن که راجع به ریشه های تورم بحث کند راجع به تاثیرات سیاست های پولی حرف می زند و مثلا قضیه بی اثر بودن سیاست (PIP) از همین مدل بیرون می آید. البته مقاله هایی دیده ام که مثلا مقادیر قبلی تورم را هم در مدل کردن تورم آتی منظور کرده و تفسیر انتظاری از آن دارند ولی در کتاب های تخصصی این حوزه کم تر مقاله ای دیده ام که تورم در یک کشور را با این روش مدل کرده و توضیح داده باشد. اگر اسماعیل چنین مقاله ای می شناسد قطعا من خوش حال خواهم شد که آن را بخوانم و نظرم تغییر کند.

    ۴) اسماعیل سوال خوبی راجع به این که چرا رابطه نقدینگی و تورم در ایران قطع شده است پرسیده است. نکته اش هم این است که چرا از سال ۸۰ به بعد ما سطح نقدینگی را در حد قبلی داریم ولی تورم کم تر شده است و به وضوح در نمودار نقدینگی تورم یک شکاف نسبتا ثابت مشاهده می شود. این سوال من هم هست و در یک مصاحبه با یکی از اقتصاددانان برجسته کشور همین را مطرح کردم و روی آن بحث شد (خدا می داند این مصاحبه کی چاپ می شود). تا جایی که من می فهمم بخشی از این موضوع به بحث تاثیر لنگر ارزی در اقتصاد برمی گردد که من قبلا راجع بهش نوشته ام. از سال ۸۰ به بعد نرخ ظاهری ارز در ایران ثابت است و به نظر می رسد که دولت با روش نسبتا پرهزینه ای بخشی از اثرات تورمی نقدینگی را خنثی کرده است. باز اگر اسماعیل توضیح تحلیلی دیگری به ذهنش می رسد من خیلی خوش حال می شوم که بشونم و استفاده کنم.

    حرف آخر: اسماعیل گرایش تخصصی اش در دوره دکترا پول بوده است. من انتظار دارم که کسی که مبحث را در سطح دکترا خوانده است وقتی می خواهد راجع به رد فرض نقدینگی و برجسته کردن سایر ریشه های تورم صحبت کند در حد ویکی پدیا صحبت نکند بلکه به چند مقاله معتبر ارجاع بدهد. ضمن این که اسماعیل حرف خوبی می زند که می گوید راجع به ریشه های تورم نباید قطعی قضاوت کرد و ممکن است عوامل جدیدی در آن دخیل شده باشد. قطعا من و دوستان دیگر بسیار خوش حال خواهیم شد که یک نفر همت کند و یک مقاله قابل اعتنا که بر مبنای یک مدل نظری قوی و تست های تجربی قابل اعتماد بنویسد تا درک ما هم از موضوع عمیق تر شود. مشکل این جا است که مثل بسیاری حوزه های دیگر در زمینه تورم هم وقتی صحبت از ریشه هایی غیر از عوامل برشمرده شده توسط ادبیات اقتصاد جریان اصلی می شود مقاله قابل اعتنا کم تر به چشم می خورد و موضوع در سطح حرف های کلی باقی می ماند.

  • نقدی بر اقتصاد سیاسی تورم

    اسماعیل صفرزاده عزیز لطف کرده و نقدی بر مقاله اقتصاد سیاسی تورم من نوشته است که می توانید این جا بخوانید. ترجیح می دم که (فعلا) خودم هیچ توضیحی ندهم و نظرات شما را در پای مطلب اسماعیل بخوانم. البته اگر نیاز شد بعدا پاسخ تفصیلی می نویسم.

  • اشتباه در سیاست گذاری صنعتی: تعمیم مدل بنگاه به صنعت

    این مقاله ای از من است که در یکی از شماره های اخیر مجله صنعت و توسعه چاپ شده است. آن شماره مجله به بررسی سیاست گذاری صنعتی در ایران اختصاص داشت و از افراد مختلف در مورد نقد این سیاست ها نظر خواسته شده بود. با توجه به بحث هایی که حول موضوع پست دو روز قبل (تقابل منافع مصرف کننده و تولیدکننده) پیش آمد فکر کردم بد نیست این یادداشت را به عنوان مقدمه ای بر بحث این جا بگذارم و بعد بحث را ادامه بدهم:

    هر چند رویکرد نهادهای سیاست گذاری صنعتی در ایران لزوما ثابت نبوده و در دوره های زمانی مختلف مثلا دوره دوم آقای خاتمی و دوره فعلی تفاوت هایی با هم داشته است ولی بخش بزرگی از تاریخ سیاست گذاری صنعتی قبل و بعد از انقلاب را می توان با عبارت “توهم سیاست گذاری صنعتی فعال” توصیف کرد. قصد من در این نوشته کوتاه نقد اجمالی این روی کرد است.

    اگر به مفاهیم برنامه ریزی در سطح بنگاه توجه کنیم یک ویژگی مشترک در همه آن مشاهده می کنیم و آن فرض قدرت تصمیم گیری عقلانی در قدم اول و پیاده سازی آن از طریق اعمال سلسله مراتب قدرت در قدم بعدی است. برنامه ریزی در بنگاه می تواند معطوف به موضوعات مختلفی مثل برنامه بهینه خط تولید، انتخاب سطح فن آوری، برنامه ریزی نیروی انسانی و یا اصلاح ساختارها و فرآیندها باشد. خصوصیات مشترک همه این موارد عبارت است از فرض گرفتن وجود رویه ای منطقی (و گاه الگوریتمیک) برای هدف گذاری، انتخاب روش بهینه و پیاده سازی نتایج ناشی از برنامه ریزی. وقتی درباره این روش ها صحبت می کنیم در واقع به طور ضمنی فرض می کنیم که مسایل داخل بنگاه آن قدر پیچیده نیست که یافتن راه حلی برای آن غیرممکن باشد. تکنیک های تحقیق در عملیات و مباحث مختلف حوزه های مدیریت توصیه ها و الگوریتم های متعدد را برای یافتن مقادیر بهینه (در حد مقدورات اطلاعاتی) ارائه می کند.

    ادامه مطلب ...
  • چند خبر و لینک

    ۱) دانشکده اقتصاد و مدیریت شریف یک دوره آموزش نظریه بازی ها با حضور دو استاد خارجی برگزار می کند که یکی از آن ها پروفسور سیدروفسکی استاد دانشگاه آریزونا است (کسانی که روی تئوری تصمیم چند معیاری کار می کنند حتما او را می شناسند). دقت کنید که من آگهی را کمی دیر منتشر کردم و مهلت ثبت نام تا فردا است.

    ۲) امروز (دوشنبه) یک سخنرانی توسط انجمن بین المللی مدیران ایرانی و شبکه انتشار دانش در شریف برگزار می شود.

    ۳) یکی از دوستان برای مطلب قبل لینکی از بانک مرکزی انگلیس گذاشته بود که تاثیر نرخ بهره روی تورم را با جزییات بیش تری نسبت به مقاله من و به صورت ساده ای شرح می دهد. اگر علاقه مند هستید که بیش تر بدانید این صفحه را بخوانید.

    ۴) وبلاگ اقتصادی پیمان فیروزی را هم ببینید. من که همیشه از کامنت های هوشمندانه و نکته بینانه این جوان 🙂 لذت می برم.

  • نرخ بهره و تورم

    این بحث کاهش تورم در اثر کاهش نرخ بهره را اولین بار احمد توکلی مطرح کرد و متاسفانه الان فراگیر شده و کسی هم نمی پرسد که آیا اصلا حرف معتبری هست یا نه. در این سرمقاله سعی کرده ام که کمی راجع به اشتباهات نفهته در این استدلال توضیح بدهم:

    در خبرهای هفته مجله اکونومیست آمده بود که بانک مرکزی چین به منظور مقابله با تورم در این کشور نرخ بهره کوتاه‌مدت را برای پنجمین بار طی سال میلادی جاری «افزایش» داده و به ۲۹/۷درصد رساند. این همان سیاستی است که علم اقتصاد برای مهار تورم در کوتاه‌مدت پیشنهاد می‌کند. دلیل موضوع این است که با افزایش نرخ بهره جذابیت مصرف در دوره فعلی و به تبع آن تقاضا و نرخ تورم کاهش می‌یابد.

    این در حالی است که رییس جدید بانک مرکزی ایران در جلسه‌ای که هفته گذشته در دفاع از طرح پیشنهادی‌اش برای تغییر مکانیسم نرخ بهره برگزار کرده بود، به صراحت این نقد گروهی از مخالفان را که «افزایش نرخ بهره باعث افزایش تورم می‌شود» پذیرفته و صرفا گفته است که باید برای این اثر منفی چاره‌ای اندیشیده شود. به عبارت دیگر بانک مرکزی ایران در باب رابطه بین نرخ بهره و تورم باوری دارد که به کل با آن چیزی که ادبیات علم اقتصاد پیشنهاد می‌کند، متفاوت است.

    ادامه مطلب ...
  • حقوق مصرف کننده

    بنگاه ها به اندازه کافی وکیل و وصی و گروه فشار و لابیست دارند که به بهانه هایی مثل خودکفایی و تولید ملی و امنیت غذایی و اشتغال زایی متوسل شوند و رانت بجویند. نیروی کار هم الحمد الله روشن فکران و دانش جویان و اتحادیه ها و روزنامه نگاران سرخ را پشت سر خود دارد. این وسط مصرف کنندگان بی دفاع هستند که تشکل و ایدئولوژی انقلابی برای دفاع از خود ندارند و حقوقشان دائما توسط دو گروه قبلی (مثلا با محدود کردن واردات یا با افزایش دستمزد و در نتیجه قیمت تمام شده) زیر پا گذاشته می شود. اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد در بسیاری اوقات مدافع حقوق مصرف کننده هستند و طبیعی است که این دفاع از حقوق مصرف کننده به قیمت کاهش منافع بنگاه ها و نیروی کار تمام شود و آن ها اقتصاددانان را دشمن خود تلقی کنند.

  • جدیت

    امروز دیدم تلفن و اینترنت کار نمی کند. با موبایل زنگ زدم به شرکت سرویس دهنده. کلی عذرخواهی کرد و گفت مشکل منطقه ای است و رفع می شود. ده دقیقه بعد مساله حل شد. با مریم داشتیم خاطراتی از خرابی های تلفن که در ایران دو سه روز طول می کشد را مرور می کردیم.

    عصری یکی از مهندسان بخش آی تی موسسه مان را دیدم. گروه فیلم موسسه را احیاء کرده ام و از هفته بعد کارمان را شروع می کنیم. وسط صحبت ازش پرسیدم که آیا سیستم صوتی سالن به لپ تاپ هم وصل می شود یا نه. طبعا چنین چیزی به تکنیسن ها مربوط می شود و نه کسی که مسوول امنیت شبکه است. ده دقیقه وقت گذاشت و رفت و آمد و پرسید و بررسی کرد و خلاصه مساله را یک جوری حل کرد و رفت. بیش از آن که من انتظارش را داشتم. یاد خانم های توی اداره های ایران می افتم که دارند چرت می زنند و در عین حال هم کلی آدم معطل کار آن ها هستند.

    یک بار توی تراموای سرخط نشسته بودم که تازه رسیده بود. راننده چند دقیقه برای استراحت وقت داشت ولی ظاهرا رویه چیز دیگری می گفت. آمد و زیر تک تک صندلی هایی که باید شن داشته باشند را بررسی کرد تا از حجم شن کاسته نشده باشد. درها را کنترل کرد و کلی کار دیگر تا وقت حرکت شد. با یک جدیتی این کار را می کرد که انگار دارد یک بویینگ ۷۴۷ را برای پرواز آن سر دنیا آماده می کند.

    پروژه اقتصادسنجی داشتیم و باید یک برنامه مت لب می نوشتیم که همه روش های اقتصادسنجی را اجرا می کرد. من طبق معمول چند ساعتی وقت گذاشتم و چیزی نوشتم که وقتی رفتم پیش استاد سخت گیر از سر و رویش خطا در حالت های خاص می بارید. نمره من شد ۱۲ از ۲۰ ولی دو گروه از بچه هایمان ۲۰ شدند. بعدا فهمیدم چرا. بعد از سه روز کار مداوم تا صبح ساعت ۴ در دفتر مانده بودند و تک تک خروجی های نرم افزارهایشان را با هم و با یک نرم افزار دیگر مقایسه کرده بوند تا مبادا کوچک ترین خطایی در کارشان راه پیدا کند.

    این دو هفته چند تا سمینار و کارگاه مختلف بوده ام. یک چیز در همه مشترک بود: وقتی یک جلسه ۵ دقیقه (فقط ۵ دقیقه) دیرتر شروع شده بود وقت تنفس را ۵ دقیقه کوتاه می کردند تا جلسه دوم دیگر دیر شروع نشود. سمینارها دقیقا (به معنی دقیق کلمه) سرموقع شروع می شود و سرموقع تمام می شود ولو این که اول کار با ۵ نفر شروع شود. یاد کلاس ها و سخن رانی های خودم در ایران می افتم که همیشه مجبوری ۲۰ دقیقه صبر کنی تا جلسه شروع شود.

    آن موقع که کار می کردم یک نکته به شدت توجهم را جلب کرد. امکان نداشت موضوعی در جلسه ای تصمیم گیری شود و وسط کار رها شود. یک بار داشتیم یک ایده را در سازمان توسعه می دادیم و برای مشورت با یکی از کارشناسان یک جلسه نیم ساعتی گذاشتیم. چند وقت بعدش زنگ زد که نتیجه آن جلسه چی شد؟ شما سی دقیقه وقت من را گرفتید ولی خروجی تولید نشد. باز یاد بسیاری از تصمیمات سازمانی در ایران می افتم که با شور و هیجان تصویب می شود و چند هفته بعد همه آن را فراموش می کنند انگار نه انگار که ساعت ها برای تصویبش وقت صرف شده است.

    از این داستان ها فراوان است. این ماجرای “جدیت” این ها برای من درس مهمی است. تقریبا هیچ چیز را سرسری نمی گیرند و مفهوم “دو در کردن” اساسا برایشان تعریف نشده است. تک تک “جزییات” برای این ها خیلی مهم است. این خلق و خو در فکر کردنشان هم به شدت رسوخ کرده است. این جا کسی با مفاهیم لاس نمی زد. هر حرف و نظری که می گویند به شدت پخته و فکر شده است و الله بختکی از خودشان تئوری نمی دهند.

  • حقوق فراموش شده سپرده گذاران

    این سرمقاله ای است که امروز برای دنیای اقتصاد نوشته ام:

    ارائه طرح جدیدی از سوی رییس بانک مرکزی برای لحاظ نمودن نرخ تورم و کارمزد بانکی در محاسبه نرخ بهره وام‌های بانکی، موج جدیدی از بحث‌ها را پیرامون گره بزرگ اقتصاد ایران یعنی معمای نرخ بهره ایجاد کرده است. از جمله بحث‌هایی که در مخالفت با این پیشنهاد مطرح شده است، بازگشت نرخ بهره به نرخ‌های قبل از کاهش دستوری یا حتی نرخ‌هایی بالاتر از قبل در نتیجه اتخاذ این تصمیم و در نتیجه متضرر شدن وام گیرندگان (از جمله صاحبان صنایع و سازندگان مسکن) است.

    بدون این که فعلا در باب محتوای اصلی طرح قضاوت مثبت یا منفی بکنیم، باید بگوییم که طرح آقای مظاهری یک حسن بزرگ دارد و آن این که مساله «حقوق سپرده‌گذاران» را به صورت ساده و روشنی در مقابل چشم تصمیم گیرندگان قرار می‌دهد. روح طرح بر این محاسبه (نزدیک به واقعیت) استوار است که وام گیرنده در انتهای دوره باید حداقل دو مسوولیت را بپذیرد:
    اول این که ارزش واقعی (قدرت خرید) وامی که به بانک باز می‌گرداند، درست به اندازه زمان وام گرفتن باشد و ثانیا این که حق الزحمه‌ای را هم بابت واسطه‌گری به بانک بپردازد. در واقع در این طرح تنها هزینه واقعی که وام گیرنده می‌پردازد، همان ۲-۳ درصد کارمزد بانک است.

    ادامه مطلب ...
  • زوج فاینانس – ریاضی

    امروز یکی از هم کلاسی های آلمانی مان می گفت کاش دانشکده تعداد ورودی ها را دو برابر کرده و هر سال به تعداد ورودی های سابق یک سری دانشجوی چینی بگیرد و هر کس با یکی از این چینی ها یک زوج مفهومی – ریاضی تشکیل دهد. وظیفه نفر اول درک مفاهیم فاینانس و اقتصاد و مدل کردن مسایل و وظیفه همکار چینی اش هم حل مسایل ریاضی و محاسباتی باشد!

    این شوخی در دنیای واقع خیلی وقت است که محقق شده است. فاینانس و اقتصادخوانده ها با ریاضی و فیزیک و مخابرات خوانده ها عملا چنین زوجی را تشکیل داده اند و زحمت حل معادلات دیفرانسیل تصادفی را به این دوستان محول می کنند.

    بازار ایران البته هنوز در برخی بخش ها به این سطح از کاربرد مفاهیم کمی نرسیده است و در بخش های دیگر هم کسی سعی نکرده مسایل را به زبان مدل های فاینانس زمان پیوسته (Continous Time) ترجمه کند ولی قطعا به زودی خواهد رسید و آن موقع پتانسیل عظیم محاسباتی که در بچه های علوم پایه و مهندسی ایران وجود دارد می تواند یک موج قوی در حوزه فاینانس ایجاد کند.

  • کتاب های فاینانس

    این دو سفر بررسی دقیقی روی کتاب های فاینانس در بازار کتاب ایران کردم و تعدادی هم خریدم که خوب هایش را این جا معرفی می کنم. از ایران کتاب خریدن چند حسن دارد: اول این که قیمتش یک بیستم این جا است، ثانیا اگر خوب ترجمه شده باشد سریع تر می شود خواندش، ثالثا فضای بحث در ایران دست آدم می آید و رابعا نویسندگان و متخصصان را می شناسد. حالا این هم چند کتابی که من توصیه می کنم:

    ۱) یک کار بسیار خوب و بروز کتاب دو جلدی “تئوری سرمایه گذاری نوین” نوشته هاگن و ترجمه پارساییان – خدارحمی انتشارات ترمه است که برای فهم بسیاری از مسایل پایه ای فاینانس کتاب عالی است. من اگر بخواهم جایی یک درس فاینانس مقدماتی بدهم حتما این کتاب را مرجع می کنم.

    ۲) از دکتر عبده چند کتاب گرفتم که نظر مثبتم را نسبت به او تقویت کرد. نوشته های عبده دقیق و پاکیزه و تا حد خوبی بروز است. دو تایش که الان دم دستم است یکی “مجموعه مقالات بازار سرمایه” و دیگر “مبانی بازارها و نهادهای مالی” است که ترجمه ای است از کتاب مودیلیانی و رفقا

    ۳) “مدیریت سرمایه گذاری پیشرفته” نوشته راعی و تلنگی کتاب قوی برای بحث مدیریت پورت فولیو است که روی کرد کاملا کاربردی دارد و بخش نظری اش هم خوب نوشته شده است.

    ۴) مجموعه مقالات بازار سرمایه دکتر جهان خانی چند مقاله خوب برای چند مبحث کلیدی فاینانس مثل نظریه بازار کارا دارد.

    ۵) دکتر ابوالقاسم جمشیدی (نمی دانم این همان جمشیدی مدیرعامل سرمایه گذاری ملی است یا نه چون دو تا دکتر جمشیدی اقتصاددان در ایران داریم) یک کتاب کوچک دارد به اسم “بازار سرمایه” که مفاهیم اولیه و کیفی را توضیح داده و برای مبتدیان مناسب است.

    ۶) نهایتا دیدم “مالیه بین الملل” سالواتوره ترجمه فارسی هم دارد. اگر در بازار فارکس فعالیت می کنید یا علاقه مندید راجع به بحث های مربوط به نرخ ارز عمیق تر چیز بدانید کتاب خوب و خواندنی است و سطحش هم برای مبتدیان کاملا مناسب است.

    ۷) این ها چندتایی بود که من خوشم آمده بود. رفقای فاینانس کار اگر کتاب های خوب دیگری می شناسند معرفی کنند که به لیست اضافه کنیم. ضمنا چون من یک آدم معتقد به اقتصاد و نظریه بازار کارا هستم طبعا اصلا میانه ای با “تحلیل تکنیکال” ندارم و لذا هیچ کتابی در این زمینه معرفی نمی کنم 🙂

    از وقتی فاینانسی شده ام اهمیت مهارت های کمی برایم ده چندان شده است. فعلا به یاد ایام شباب دارم “سیگنال ها و سیستم های” جبه دار را می خوانم تا تبدیل فوریه و فیلترها را یاد بگیرم. چند سال بود یادگرفتن برنامه نویسی را کنار گذاشته بودم الان دوباره کار حرفه ای روی مت لب را شروع کرده ام و باید به زودی بروم سراغ یکی از زبان های اینترنتی (توصیه تان چیست؟ جاوا یا دات نت؟). نهایتا این که برگشته ام به حال و هوای ۱۲-۱۳ سال پیش و دارم سعی می کنم یک سیستم ساده شبکه عصبی پیاده کنم.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها