• تکنولوژی و خانه داری زنان

    پیش رفت فن آوری در دو سه دهه اخیر باعث شده تا بهره وری بسیاری از فعالیت های مربوط به امور خانه به شدت افزایش پیدا کند. میکرویو، چرخ گوشت، مخلوط کن برقی، جاروبرقی، ماشین لباس شویی و ظرف شویی، اتوی ایستاده، پلوپز و الخ نمونه هایی از وسایلی هستند که بهره وری انجام فعالیت های رایج داخل خانه مثل تهیه غذا و نظافت را کاملا بالا برده اند. خب حالا سوال همیشگی اقتصاددانه : با این اوصاف و با نظر گرفتن این واقعیت که دست مزدهای زنان به نسبت پیش رفت های اساسی رخ داده در بهره وری فعالیت های منزل، چندان بالا نرفته است آیا گسترش استفاده از وسایل جدید در خانه داری باعث می شود که زنان بیش تر در بیرون خانه کار کنند یا کم تر؟

    قاعدتا اولین جواب سر راست این است که “حتما بیرون بیش تر کار می کنند” چون سریع تر به کارهای خانه می رسند و می توانند زمان بیش تری برای کار کردن در بیرون خانه اختصاص دهند. و البته طبق معمول جواب درست این قدرها هم بدیهی نیست. متناسب با الگوی زندگی خانواده پیش رفت فن آوری در کارهای منزل ممکن است باعث شود زنان وقت بیش تری را برای کارهای منزل اختصاص دهند و کم تر بیرون از خانه کار کنند! کمی عجیب به نظر می رسد نه؟ فعلا بهش فکر کنید تا فردا دلیلش را توضیح دهم. البته اگر خیلی عجله دارید این پست را که چند ماه پیش در مورد بهره وری مصرف انرژی نوشتم بخوانید. در هر دو مورد اثر مشابهی می تواند رخ دهد.

  • کاربرد ریاضیات در اقتصاد غیر از ارتقاء دقت زبانی و مفهومی بحث ها یک تاثیر بسیار مهم – و تا حد زیادی ناشناخته – در جامعه اقتصاددان ها برجای گذاشته است. حاکم شدن زبان ریاضی در دوره های تحصیلات تکمیلی اقتصاد نقش نوعی فیلتر را در گزینش افراد برای ورود به دنیای حرفه ای اقتصاددان ها ایفا می کند. اگر این زبان با این شدت حاکم نبود و زبان علم اقتصاد به زبان داستان وار قرن نوزدهم و یا زبان رایج در برخی کشورهای اروپایی ادامه پیدا می کرد افراد خیلی بیش تری می توانستند از فیلتر آموزش اقتصاد گذشته و با اسم اقتصاددان وارد جامعه شوند. حال آن که این افراد با مشاهده این دشواری یا از ورود به حوزه صرف نظر می کنند و یا نمی توانند به عنوان اقتصاددان جدی مطرح شوند. از طرف دیگر جذابیت ریاضی اقتصاد باعث شده تا تعداد زیادی ریاضی دان – که معمولا در هر جامعه ای جزو به ترین ها هستند – وارد این حوزه شوند. هر دو عامل باعث شده است تا سطح متوسط قابلیت فردی اعضای جامعه اقتصاددان ها بالا برود.

    من این اثر را به وضوح در مورد خودم دیده ام. هم در بین هم کلاسی های اتریش من و هم در بین دوستان ایرانی کسانی هستند که از من خیلی قابل تر – باهوش تر، متمرکز تر یا پرکار تر- هستند. زبان ریاضی اقتصاد تفاوت قابلیت های ما را به خوبی برجسته کرده است در حالی که در یک فضای توصیفی ممکن بود من بتوانم خودم را هم سطح آن ها جا بزنم.

  • تئوری عدم عقلانیت

    ما برای رفتار عقلانی عامل ها نظریه انتخاب عقلانی (Rational Choice) را داریم که به ما می گوید فرد نماینده جامعه (Representative Agent) – خصوصا در جمعیت های بزرگ و در طول زمان – چگونه تصمیم می گیرد. طبیعی است که عده ای به این نظریه نقد داشته باشند. تا این جا مشکلی نیست مشکل این جا است که منتقدین معمولا به این توجه نمی کنند که ما برای “رفتار غیر عقلانی” (Irrational) تئوری نداریم و منتقدین هم چیز دندان گیری ارائه نکرده اند. حتی در چارچوب بحث عقلانیت محدود که موضوعی پذیرفته شده است هنوز روش دقیقی برای مدل کردن این محدودیت وجود ندارد. لذا وقتی شرط عقلانیت را رها کنیم وارد فضای گنگی می شویم که هیچ حرف روشنی راجع به تحلیل رفتار عامل نمی توانیم بزنیم. یک عامل با رفتار غیرعقلانی – یعنی عاملی که لزوما مطلوبیت خودش را بیشینه نمی کند – هر کاری می تواند بکند.

  • نت استیت

    تازه فهمیدم که تعداد بازدیدکننده وبلاگم خیلی بیش تر از این بوده که فکر می کردم. شمارنده نت استیت من نسخه قدیمی است که سایتش در ایران مسدود است لذا اکثر کسانی که از ایران وبلاگ را می خوانند جزو مراجعه کنندگان به حساب نمی آیند. نسخه جدید را که آدرسش باز است نصب کردم و با احتساب این که وسط روز کارش را شروع کرده بود با جهش ناگهانی تعداد بازدیدکننده مواجه شدم. اگر شما هم آیکون شمارنده با آدرس قدیمی دارید ممکن است این مساله برایتان پیش بیاید.

  • شوراها : یک

    به نظرم در کنار بقیه عوامل یک عامل که به جنبش اصلاحات لطمه جدی زد آدم های ناشناخته یا ضعیف دست چندمی بودند که به این جریان چسبیدند و دست آخر هم بزرگ ترین ضربه را در جریان شورای شهر اول و به تبع در انتخاب دوم شوراها زدند. در دور دوم خاتمی در کنار چند حزب ریشه دار و شناخته شده اصلاح طلب ناگهان سر و کله تعداد قابل توجهی روزنامه و حزب کم طرف دار و بی هویت پیدا شد که مدعی سهم بودند و آخر سر هم با غوغاهای پوپولیستی که سر جریان ممنوعیت فروش تراکم در زمان ملک مدنی راه انداختند کل شورای شهر تهران را فلج کردند. ابراهیم اصغرزاده هم که در جریان تاسیس حزب مشارکت به عنوان موسس دعوت نشده بود و کینه عمیقی از کسانی مثل عبدی – و ظاهرا خاتمی – به دل گرفته بود سردسته این حرکت ها بود. من تخمینی از شانس پیروزی اصلاح طلبان ندارم ولی می بینم که شانس کوچکی که ممکن است وجود داشته باشد با این سر و صداهایی که کسانی مثل کواکبیان راه انداخته اند رو به افول است. با توجه به قدرت رسانه ای جریان مقابل همین سر و صداهای آدم های دست دو می تواند به یک قدرت تخریبی اساسی علیه اصلاح طلبان تبدیل شود.

  • گروه های مقاله خوانی

    موسسه ما مثل بقیه جاهای مشابه سنتی دارد به اسم گروه های خوانش (Reading Groups) که در هر سه شاخه خرد و کلان و سنجی فعال است. در این گروه ها هر جلسه یک یا چند نفر مقاله هایی ارائه می کنند و در طول ارائه خود ارائه دهنده و بقیه شرکت کنندگان مقاله را نقد می کنند. گروه مقاله خوانی خرد با اسم رایج فرانسوی یعنی (Jour Fixe) خوانده می شود و هفتگی است. متاسفانه مقالات این گروه روی سایت نیست ولی فهرست ارائه ها را می توانید از این جا پیگیری کنید. موضوعی که این ترم روی آن متمرکز هستیم بحث نظریه تصمیم (Decision Theory) است که جزو مباحث مورد علاقه من است. مقالاتی که سعی می کنیم بخوانیم نوشته های کلیدی است که جمع بندی یا پیش نهادی برای فرموله کردن یک جنبه از رفتارهای انسانی ارائه کرده است. یکی از مباحث جالب در این حوزه مدل کردن مطلوبیت های متفاوت با مطلوبیت های کلاسیک مندرج در کتاب های درسی است. مثلا مطلوبیتی که فرد وضعیت افراد دیگر را در مطلوبیت خودش در نظر می گیرد یا وضعیتی که مجموعه بزرگ تری از انتخاب را به دلیل وسوسه ای که در آن وجود دارد کم تر از یک مجموعه کوچک تر دوست دارد. حالت دیگر هم مطلوبیت هایی است که مطلوبیت ناشی از مصارف آتی تابعی از مصرف امروز است. بحث های ریسک و عدم قطعیت و نحوه فرموله کردن ترجیحات تحت این شرایط هم موضوع دیگری در این حوزه است. این مباحث در زبان طبیعی و روزمره به سادگی قابل بیان است ولی برای وارد کردن آن به علم اقتصاد باید پایه های آکستوماتیک درستی برایش چیده شود تا در قالب یک تعریف مشخص و دقیق ریاضی فرموله شود. خوش بختانه از پس فردا یک درس تخصصی روی نظریه تصمیم داریم که لری بلوم نویسنده کتاب معروف ریاضیات برای اقتصاددان ها تدریس می کند و به طور دقیق تر وارد این موضوعات می شود.

    گروه مقاله خوانی کلان حال و هوای متفاوتی دارد. بر خلاف گروه خرد که صحبت ها به شدت فنی است و تمام تمرکز روی این است که ببینیم آیا توصیف ریاضی ارائه شده برای مدل کردن یک رفتار به اندازه کافی دقیق و سازگار است یا نه، در گروه کلان تمرکز بیش تر روی داستان هایی است که مقاله ها تعریف می کنند و روی کردی که برای فرموله کردن آن استفاده شده است. لذا جزییات و جنبه های فنی فرموله کردن کم تر مورد توجه است. به همین خاطر هم در هر جلسه پنج نفر مقاله ارائه می کنند. اول چهار نفر خلاصه ای از مقاله های خودشان را هم راه با نقد می گویند و بعد یک نفر یک مقاله را با تفصیل و شرح و بسط (هم راه با معرفی زمینه تاریخی بحث و مقایسه مقاله های دیگر و نقد اساسی) ارائه می کند. گروه ۵-۶ نفری ما علایق متفاوتی دارد و هر کس متناسب با علایق خودش مقاله پیش نهاد می دهد. بازار کار، تجارت بین الملل و رشد مبتنی بر فن آوری سه علاقه اصلی بقیه اعضاء است. من هم که فعلا روی اقتصاد خانواده متمرکز هستم و البته به نوعی مرتد به شمار می آیم چرا که مقاله های کلاسیک مربوط به سیکل های تجاری را ارائه نمی کنم.

    خوش بختانه مقاله های این گروه قابل دست رس است و اگر به این جا مراجعه کنید می توانید به طور مرتب مباحث را دنبال کنید و اصل مقاله ها را هم دریافت کنید.

  • هفت روز یک سان

    حس این که هفت روز هفته برایت فرق خاصی ندارد در درازمدت فرسوده کننده است. سال ها است که روزگار من این جوری می گذرد و کار و تعطیلم با هم آمیخته است. تقریبا به جز زمانی کوتاهی در اوایل آمدنمان به وین که سر کار تمام وقت می رفتم – و لذا شنبه و یک شنبه روزهای متفاوتی با بقیه ایام هفته بودند – در چهار پنج سال گذشته تماما خودم برای روزهایم تصمیم گرفته ام. جنس کار هم طوری است که همیشه یک خروار کار داری که بلاخره باید تمامشان کنی، دخلی هم به روز هفته ندارد. بسیار پیش آمده که وسط هفته چند روز متوالی خانه نشین و یا آخر هفته پشت سر هم سر کار بوده ام. الان هم که ماه ها است که جز اندک کلاس هایی همه روزهایم به خواندن و گاهی نوشتن می گذرد. الان جمعه بعد از ظهر است و کارمند جماعت خوش حالند که دو روز آخر هفته را استراحت می کنند و در جنب و جوش هستند که زودتر تعطیل کنند و بروند خانه. ولی من دلم گرفته که برایم جمعه و شنبه و سه شنبه عملا هیچ فرقی نمی کند. این مساله ای است که احتمالا همه کسانی که حرفه شان تولید محتوی به صورت فردی است با آن دچار هستند.

  • پذیرش موسسه مطالعات پیش رفته وین

    فرآیند پذیرش موسسه ما شروع شد و من دوباره باید متن پارسال را با تغییراتی منتشر کنم. پارسال من اولین ایرانی بودم که این جا درس می خواندم و موسسه در داخل ایران خیلی شناخته شده نبود. وقتی این متن را نوشتم دو نفر از بچه های ایرانی برای پذیرش اقدام کردند و با رتبه های خوب پذیرفته شدند و الان شدیم سه نفر. فکر کنم در این یکی دو سال هم بیش تر شناخته شده و لذا عده بیش تری از دوستان ممکن است متقاضی پذیرش باشند.

    مقدمتا بگویم که این موسسه را آمریکایی ها (بنیاد فورد) بعد از جنگ جهانی دوم در اتریش راه اندازی کردند تا مرکزی برای تدریس و تحقیق در علوم انسانی نوین و تربیت متخصصین سطح بالا باشد. در ابتدای تاسیس ریاست موسسه با اقتصاددان معروف ادگار مورگن اشترن (همان کسی که با فون نویمان نظریه کلاسیک مطلوبیت انتظاری را فرموله کردند) بود که سر و سامان جدی به موسسه داد و بنای یک موسسه کوچک و کاملا متفاوت با فضای دانش کده های علوم انسانی در کشورهای آلمانی زبان را ایجاد کرد. به خاطر نوع تاسیس هم فرهنگ این موسسه کاملا آمریکایی است و از سبک سنتی اروپایی- آلمانی دور است. این تذکر را هم بدهم که موسسه عمدا به صورت دانش گاه ثبت نشده است که مشمول قوانین دست و پا گیر اتریش برای موسسات آموزشی نشده و آزادی عمل کافی برای جذب استاد و دانش جو و طراحی استانداردهای آموزشی را داشته باشد. تقریبا با قاطعیت می شود گفت که کیفیت آموزشی موسسه با فاصله نسبتا زیادی با بقیه در کل دنیای آلمانی زبان رتبه اول را دارد.

    ادامه مطلب ...
  • یک سری باورهای عمومی یا کلیشه هست که شاید در شرایط بسیار کلی درست باشد ولی آن قدر هم که به نظر می رسد قطعی نیست. یکی که برای من زیاد اتفاق می افتد مربوط به باور عمومی رایج در مورد لزوم یاد گرفتن لغت انگلیسی از طریق دیکشنری انگلیسی به انگلیسی یا در داخل متن است. کلمات زیادی بوده که من به این شیوه یاد گرفته بودم و حس کلی از معنی آن داشتم. حتی بلد هم بودم که درست به کار ببرمش ولی فقط زمانی که ترجمه رایج فارسی اش را از کسی شنیدم مفهوم دقیق این کلمه با مفهومی که در ذهنم بود هماهنگ شد. به عبارت دیگر تجربه من می گوید گاهی نگاه کردن معنی در دیکشنری فارسی اتفاقا باعث یادگیری صحیح تر یا دقیق تری می شود.

  • توضیح نهادگرایانه!

    سوال : چرا دست مزد بافندگان فرش دست باف در ایران پایین است؟

    جواب مبتنی بر علم اقتصاد رایج : برای این که صنعت فرش دست باف به نسبت نیروی کار مشغول در آن سرمایه کمی دارد و انگیزه نوآوری در فرآیند تولید آن هم به خاطر اختصاصی نبودن نتایج (انتشار سریع) آن پایین است. از طرف دیگر نیروی کار آن معمولا در مناطقی جذب می شود که بهره وری نهایی نیروی کار در بخش های دیگر (از همه مهم تر کشاورزی) نزدیک به صفر است و خود نیروی کار هم قدرت کار در بخش های دیگر را ندارد. به علت تخصصی نبودن نیروی کار مانع ورود برای نیروهای جدید وجود ندارد و جا به جایی نیروی کار از بخش های دیگر به این بخش خیلی سریع صورت می گیرد. با در نظر گرفتن شرایط عرضه نیروی کار و بهره وری نهایی نیروی کار در این صنعت دست مزد این بخش به طور قابل ملاحظه ای از دست مزد بخش کشاورزی یا صنعت پایین تر خواهد بود. از ادبیات اقتصادی می دانیم که پایین بودن دست مزد باعث جذب نیروهای با کیفیت پایین تر به یک بخش شده و خود به عنوان مانعی “درون زا” برای رشد بهره وری و نوآوری عمل می کند.

    جواب استاد محترم مدعی نهادگرایی در ایران : صنعت فرش دست باف یک صنعت استثماری است که هم بافنده و هم اقتصاد ملی را استثمار می کند و دولت نیز به علت قدرت گروه های ذینفع قدرت تغییر آن را ندارد. تولید فرش توجیه اقتصادی ندارد و درآمد آن درصد کمی از هزینه ها را پوشش می دهد. دولت باید سعی کند طرحی پیاده کند که در آن درآمد ناشی از قالیبافی به خالقان واقعی آن برسد و نه به دلالان. ضمن این که دولت باید سعی کند صنعت فرش دست باف را با صنایعی جای گزین کند که نهادهای ریشه دار استثماری نداشته باشد مثل صنایع تبدیلی در بخش کشاورزی.

    به نظرتان کدام توضیح به درد بخورتر است؟ کدام یک برای مردم جذاب تر؟

    پ.ن : جواب استاد محترم عینا از یک گزارش نقل شده است که متاسفانه به دلایل حرفه ای نمی توانم کل گزارش را منتتشر کنم. ضمنا جهت آسودگی خیال دوستانی که سعی خواهند کرد نهادگرایان وطنی را نجات دهند باید عرض کنم که در کل صحبت های این استاد محترم حتی یک جمله که شبیه به تحلیل های جواب اول باشد وجود ندارد.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها