• موسیقی

    ببینید با این آهنگ نوستالژی خاصی دارید یا نه؟ ممنون از محمدرضا اعلم برای قراردادن آهنگ روی سایتش و نوید برای ارسال لینک.

    مجموعه ساری گلین در حال تکمیل شدن است. تا حالا سه چهار نسخه دیگر دریافت کرده ام که همه را این جا می گذارم.

  • کم بود داده و پایان نامه های اقتصادی

    بارها این را از دوستانی که در ایران هستند شنیده ام که چون در ایران “داده و اطلاعات” به دانش جویان نمی دهند پس نمی شود پایان نامه اقتصادی درست و حسابی نوشت. در بخش کامنت های مطلب مربوط به پایان نامه ها هم یکی دو نفر از دوستان باز همین شکایت را تکرار کرده بودند. من احتمالا با قسمت اول حرف دوستان موافق هستم که در ایران داده ها را راحت بیرون نمی دهند -و البته شک دارم که آیا آن داده هایی که منظور دوستان است را در جاهای دیگر دنیا راحت بیرون می دهند-. این نکته هم درست است که از دید مدل سازی اقتصادی کیفیت داده هایی که ما در ایران داریم معمولا پایین تر است مثلا طول سری زمانی شان کوتاه است یا فاصله بین دو مشاهده خیلی زیاد است یا متغیر فقط به صورت تجمیعی ارائه می شود (خصوصا آمارهای مربوط به رفاه خانوار و توزیع درآمد) و الخ. این ها همه درست است. ولی با این همه به نظرم می رسد از این مقدمه نمی توان به این نتیجه رسید که “پس در ایران پایان نامه ای که کلی گویی و مرور ادبیات و تاریخ نگاری نباشد و یک مساله خاص را بررسی کرده باشد نمی شود نوشت”. البته این بحث مفصل تر از این حرف ها است و من فقط چند نکته کوچک می گویم.

    ۱) این تصور که همه تحقیقات اقتصادی با استفاده از روش های اقتصادسنجی و داده و اطلاعات صورت می گیرد تصور کاملا اشتباهی است. بسیاری از مقالات و پایان نامه های اقتصادی به منظور توسعه یک مدل نظری (بخوانید ریاضی) برای تشریح یک داستان عام در دنیای بیرون و یا اثبات و گسترش حدس ها و قضیه های موجود در بخش های نظری اقتصاد – مثلا نظریه تعادل عمومی یا نظریه بازی ها – نوشته می شود. به نظرم این نوع تحقیق اقتصادی در برخی دانش کده های اقتصاد کشور ما شناخته شده نیست و تصور عممومی مبتنی بر این است که کار علمی در اقتصاد یعنی اقتصادسنجی! من همیشه این را می گویم که برخی از اقتصاددان های معروف دنیا در عمرشان دست به ماشین حساب نزده اند یعنی اساسا با عدد و رقم سر و کار نداشته اند. این نکته را هم توجه داشته باشید که در بسیاری از تحقیقات حتی در اقتصاد کلان داده ها در انتهای مساله و به منظور کالیبره کردن مدل پیش نهادی مورد استفاده قرار می گیرد و مشارکت اصلی محقق در بخش اول یعنی توسعه مدل نظری صورت می گیرد.

    ۲) داده همه جای دنیا سخت گیر می آید. این جا هم شرکت های خصوصی اطلاعات رقابتی خود را منتشر نمی کنند و اطلاعات منتشر شده به صورت جزیی هم معمولا باید خریداری شود. کاملا محتمل است که بخش مهمی از بودجه تحقیقاتی یک پروژه اتفاقا صرف خرید بانک های اطلاعاتی حاوی داده های خاص مورد استفاده در آن تحقیق بشود. از طرف دیگر خیلی از مقاله های مهم در اقتصاد – خصوصا مقاله هایی که یک نظریه را در سطح بین المللی ارزیابی می کنند – بر پایه داده های عمومی و ساده ای متکی هستند که در دست رس همه هست.

    ۳) این هنر محقق است که مدل نظری که می سازد را طوری طراحی کند که تا حد امکان با اطلاعات در دست رس او قابل تخمین باشد. بحث متغیر نماینده (Proxy) دقیقا به همین دلیل به وجود آمده که جایی که داده مورد نظر ما وجود ندارد یا قابل مشاهده نیست با استفاده از متغیرهای دیگری همان رفتار را تولید کنیم. مثلا اطلاعات سرمایه گذاری شرکت ها روی تحقیق و توسعه و یا فرصت های سرمایه گذاری آن ها معمولا منتشر نمی شود یا قابل کمی سازی نیست. در این صورت محقق سعی می کند با استفاده از متغیرهایی مثل تعداد پتنت ثبت شده یا نسبت بین قیمت دفتری و قیمت بازار شرکت رفتار چنین متغیرهایی را در مدلش بازسازی کند. به عنوان مقال دیگر در اقتصاد شهری از متغیر تراکم جمعیتی به عنوان نماینده قیمت زمین (یا اجاره) و در بحث اقتصاد رفاه از متغیرهایی مثل میزان مصرف یا کل دارایی خانواده به عنوان نماینده سطح زندگی استفاده می شود.

    خلاصه این که به نظرم این تصور که کم بود داده در ایران عامل نوشته نشدن پایان نامه های دقیق است خود ریشه در یک مساله مهم تر دارد و آن مساله منحصر دانستن تحقیقات اقتصادی به تحقیقات کمی و عددی آن هم با در اختیار داشتن همه اطلاعات مورد علاقه محقق است.

  • آومن

    سخن رانی دی روز آومن خیلی جالب بود. موضوع مربوط به یکی از مقاله هایش بود که در دهه هشتاد منتشر کرده با عنوان : ” بررسی مساله ورشکستگی در تلموت با استفاده از روی کرد تئوری بازی ها”. ماجرا را با مساله ای فقهی شروع کرد که در آن اگر کسی بمیرد طبق آموزه های تلموت – مجموعه قواعد فقهی و مدنی یهودیت – زنانش متناسب با میزان ثروت او سهم های متفاوتی به عنوان مهریه می گیرند. مثلا اگر سه زن باشند که مهریه هایشان ۱۰۰ و ۲۰۰ و ۳۰۰ باشد و فرد درگذشته فقط ۱۰۰ واحد ثروت داشته باشد آن وقت هر کدام ۳۳٫۳ واحد می گیرند ولی اگر ثروت یک دفعه به ۲۰۰ واحد افزایش یابد آن وقت سهم افراد به ترتیب ۵۰ و ۷۵ و ۷۵ می شود و نهایتا اگر ثروت به ۳۰۰ برسد سهم ها به ۵۰ و ۱۰۰ و ۱۵۰ می رسد. می بینید که درصدی که گیر افراد می آید متناسب با رقم مورد ادعا تغییر می کند و این کمی عجیب است.

    آومن سعی کرد با بررسی مقررات دیگری در تلموت نشان دهد که اصلی وجود دارد که مبنایش این است که مقداری که هر طرفی به عنوان حق طرف دیگر به رسمیت می شناسد باید به طرف مقابل داده شود و باقی مانده به طور مساوی بین آن ها تقسیم شود. مثلا اگر دو نفر باشند که به ترتیب ادعای تملک ۵۰% و ۱۰۰% مالی را بکنند طبق این دستورالعمل آن مال به نسبت این ادعاها (دو و یک) تقسیم نمی شود بل که اول به نفر اول می گویند که تو قبول داری که ۵۰% مال تو است پس در این که ۵۰% مال فرد دیگر است شکی نیست و ۵۰% را به او می دهیم و بعد ۵۰% باقی مانده را به طور مساوی بین دو نفر تقسیم می کنیم لذا به نفر اول ۲۵% و به نفر دوم ۷۵% می رسد.

    این یک ایده راه حل (Solution Concept) است حال اگر همین مفهوم راه حل را فرض کنیم و به بقیه قوانین تلموت برگردیم می بینیم که این قوانین از چیزی که آومن آن را سازگاری تقسیم جامه (دستوری که قضیه آن جا آمده مربوط به تقسیم جامه بین دو نفر بوده) تبعیت می کنند. یعنی اگر مقدار پیشنهاد شده به هر کس را به او بدهیم و برود پای کارش و مساله کوچک تر را با روش پاراگراف دوم حل کنیم دوباره به همان جواب می رسیم. خلاصه این که آومن نشان داد قوانین قضاوت مالی در تالموت سازگار هستند. ضمن این که در خلال صحبت هایش نکات مهمی را که برای پژوهش گران حوزه بازی ها آشنا است به زبان ساده تذکر داد. از جمله متعدد بودن تعادل ها در یک بازی و تفاوت بین تعادل ناشی از یک ایده راه حل و توصیه هنجاری برای حل یک بازی.

    دی روز با مریم این سخن رانی را رفتیم . با این که این آدم برنده جایزه نوبل است و تقریبا هر مقاله ای که در اقتصاد نوشته کل علم را یک قدم به جلو برده آن قدر ساده و روشن صحبت کرد که حتی مریم که به این موضوعات چندان علاقه مند نیست کاملا لذت برده بود. آرزو کردم کاش برخی اساتید ایرانی که موقع سخن رانی نه خودشان می فهمند دقیقا چه می گویند و نه بقیه و فقط مشتی اصطلاح و نقل قول و نظریه هضم نشده در حرف هایشان یافت می شود این جا بودند و از روش سخن رانی او الهام می گرفتند.

  • پایان نامه انشاء وار

    دی شب یکی از دوستانم که در ایران فوق لیسانس فلسفه علم خوانده است این جا بود. می گفت هشتاد درصد پایان نامه های خوب علوم انسانی در ایران عمدتا به معرفی و مرور کلی یک مفهوم یا روی کرد جدید اختصاص می یابد. البته کسی درصد دقیق چنین نوع پایان نامه هایی را نمی داند ولی می شود تفاهم کرد که تعداد این نوع پایان های فوق لیسانس و حتی دکترا که به جای بررسی و مدل کردن یک مساله کاملا خاص روی بررسی یک حوزه یا معرفی ایده های یک فرد نوشته می شود درصد قابل توجهی را تشکیل می دهد. مثالش می تواند این باشد که به جای این که در دانش کده جامعه شناسی عنوان پایان نامه مثلا “تاثیر اختلاط قومی بر کیفیت تولید کارگاه های فرش دستی در جنوب استان قم” باشد دانش جویان پایان نامه هایی تحت عنوان “سرمایه اجتماعی روی کردی جدید در توسعه” یا “معرفی و مرور آثار کاستلز” بنویسند.

    زمانی که در دانش کده صنایع و مدیریت دانش جو بودم نوع گزارش های کارآموزی که نوشته می شد نیز از همین جنس بود. دانش جویی وارد شرکتی می شد و آخر سر گزارشی می داد که عین یک عکس خام از این شرکت بود. گزارشی که ابتدا حاوی اطلاعاتی از همه چیز با ربط و بی ربط شرکت بود و در ادامه واضح ترین مسایل شرکت مثل “پایین بودن بهره وری” و “از دست دادن سهم بازار” در آن شناسایی شده و نهایتا عمومی ترین راه حل های ممکن مثل “لزوم بازنگری در ساختار سازمانی” یا “پیاده سازی سیستم اطلاعاتی” پیش نهاد می شد. یادم هست یک بار مدیر تولید شرکتی که تجهیزات بسیار حساس و خاصی می ساخت از من خواست که یکی را به عنوان برنامه ریز تولید به او معرفی کنم. خود این مدیر تولید آدم دقیق و باسوادی بود و مساله مشخصی را هم در ذهن داشت. یکی از دوستان ما رفت و بعد از یکی دو ماه آمد بیرون. بعدا فهمیدم که این دوست ما حال نداشته که روی یک مساله مشخص یعنی یافتن فرمول مناسب برای حالت خاصی از برنامه ریزی تولید کارگاهی تحت شرایط عدم قطعیت کار کند و به جای آن مدام در حال ارائه پیش نهادهایی از جنس “لزوم اجرای برنامه استراتژیک” در شرکت بوده و نهایتا هم عذرش را خواسته اند. سر همین قضیه کارآموزی ها یک بار با یکی از اساتید که تازه از آمریکا برگشته بود صحبت کردیم و متعجب بود. می گفت وقتی ما دانش جو بودیم و برای کارآموزی می رفتیم یک مساله حل نشده مشخص و کوچک را جلوی ما می گذاشتند و می گفتند سه ماه روی این کار کنید و جواب آن را بهبود ببخشید. این جا دانش جوها راجع به سر و ته شرکت حرف می زنند ولی هیچ مساله مشخصی در گزارش کارآموزی شان نیست.

    دوست فلسفه خوانده من معتقد بود – و من را هم قانع کرد – که به علت فاصله بسیار زیاد علوم انسانی ما با دنیا همین پایان های کلی و معرفی یا ترجمه وار هم کارهای مهمی هستند. ضمن این که می گفت اصولا آشنایی ما با ادبیات رایج دنیا این قدر کم است که عملا بسیار مشکل است که یک مساله مناسب در مرز علم را شناسایی کرده و روی یک راه حل جدید برای آن کار کنیم. حرفش درست است ولی از طرف دیگر من همیشه به نظرم رسیده که این شیوه نوشتن تحقیق در ایران یکی از مهم ترین اهداف آموزش تحصیلات تکمیلی یعنی تدریس روش حل یک مساله جدید در علم را به دانش جو نمی آموزد. فرق بسیار زیادی است بین مرور و گردآوری مطالب راجع به یک مفهوم جدید که کاری تقریبا ابطال ناپذیر است و کار کردن روی “حل” یک مساله کوچک ولی مشخص. به نظرم یک استاد راهنمای خوب دوره تحصیلات تکمیلی باید اصرار کند که کار تحقیقی یعنی یافتن یک داستان جدید، تدوین فرضیات، بررسی کارهای دیگران و سپس نوشتن توضیح علمی برای آن داستان به شیوه ای قابل قبول در دنیای علم. این فرآیند آسان به نظر می رسد ولی وقتی در عمل درگیر می شوی می بینی که تک تک این قدم ها چقدر سخت و فشارآور است. من تجربه نوشتن هر دو نوع مقاله و پایان نامه را دارم. وقتی روی مدل مساله مشخص کار می کنی ممکن است هفته ها کارت پیش نرود و ده ها روی کرد مختلف را امتحان کنی و جواب ندهد و فشار عصبی دیوانه ات کند تا بلاخره جرقه ای در ذهنت زده می شود و سر و ته مساله جمع می شود. این پروسه بسیار آموزنده است. در مقابل وقتی راجع به معرفی و مرور می نویسی مثل یک خط راست پیش می روی. هر جا را نفهمیدی از رویش می پری یا هر مفهومی را به شکل دل خواه خودت تفسیر و بازنویسی می کنی. هیج جا فشاری رویت نیست که چیزی تولید نکنی که مخاطبان با یک نگاه قادر به کشف نقطه ضعف هایش باشند. خلاصه فرق دو روی کرد مثل فرق بین خواندن و نوشتن یک داستان است.

    به نظرم یکی از دلایلی که برخی دوستان در ایران این قدر راحت کل بنای یک علم را زیر سوال می برند و این قدر خوش خیالانه و غیرواقع بینانه راجع به تولید علم بومی و الخ حرف می زنند این است که خودشان تا به حال به طور واقعی در تولید علم مشارکت نداشته اند و تصوری از پیچیدگی و شکست های آن ندارند. ضمن این که نوشتن این تیپ پایان نامه ها اصولا مهارت فرد را به جای “حل مساله” به سمت “تاریخ نگاری” و “مقدمه نویسی” سوق می دهد و این افت بزرگی برای کسانی است که قرار است تحلیل گر مسایل اجتماعی در یک کشور باشند.

  • جامعه ما و نیاز به فریدمن های ایرانی

    یکی از دوستان پرسیده بود چرا راجع به فریدمن چیزی نمی نویسم؟ اتفاقا همان روز چیزی نوشته بودم که امروز به عنوان سرمقاله دنیای اقتصاد چاپ شد :

    میلتون فریدمن هفته گذشته از دنیا رفت و این اتفاق همان‌طور که انتظار می‌رفت، واکنش‌هایی را در اردوی اقتصاددانان و سیاستمداران مخالف و موافق او برانگیخت. هر چند می‌توان در مورد درستی یا نادرستی آرای او چه در حوزه نظریه‌های اقتصادی و چه در حوزه عمل به بحث نشست، ولی احتمالا موضوعی که دو طرف مخالف و موافق او حول آن اختلافی نخواهند داشت، تاثیری است که فریدمن در طی عمر خود بر واقعیت‌های دنیای سیاست برجای گذاشت. شاید بتوان با کمی تسامح مارکس، کینز و فریدمن را سه اقتصاددان بزرگی دانست که به قدرت اندیشه‌های خود توانستند سیاستمداران را در جهت دلخواه خود سوق دهند و سال‌ها تمسک به نام آنان مایه اعتباربخشی به سیاست‌های پیشنهادی احزاب و دولت‌ها بوده است

    ادامه مطلب ...
  • موسیقی : ساری گلین

    ساری گلین (عروس زرد یا زردپوش) از ترانه های فولکوریک معروف آذری – ارمنی است که دقیق نمی دانم اصلش به کدام زبان است. من یک اجرای بسیار زیبا از متن ارمنی را دارم که روی نوار است و فایلش را ندارم. نسخه های فارسی ترانه هم بعدا خوانده شده و اگر اشتباه نکنم سرود انقلابی “پاییز آمد” هم بعدا روی ریتم این ترانه ساخته شد. احتمالا می دانید که در سی دی “به تماشای آب های سفید” حسین علی زاده هر سه اجرای ارمنی – ترکی – فارسی وجود دارد هر چند من نسخه های قدیمی تر را کاملا ترجیح می دهم. روی رایانه دیدم سه نسخه ساری گلین دارم که این جا می گذارمشان. اگر کسی فایل اجرای ارمنی قدیمی و پاییز آمد را هم داشت ممنون می شوم برایم بفرستد که این جا بگذارم. در کل از زیباترین و عاشقانه ترین ترانه هایی است که شنیده ام.

    اجرای ترکی قدیمی با کیفیت پایین تر
    اجرای ترکی مدرن
    اجرای فارسی (شاید با صدای ویگن)

  • رابرت آومن

    فردا رابرت آومن این جا سخن رانی دارد. آومن به هم راه شلینگ جایزه نوبل سال ۲۰۰۵ اقتصاد را به خاطر کارهایش در حوزه نظریه بازی به دست آورد ولی مشارکت علمی او در اقتصاد فقط به این زمینه محدود نمی شود. آومن متولد ۱۹۳۰ فرانکفورت (شهروند فعلی اسراییل) از ام.آی.تی دکترای ریاضی دارد و جزء ریاضی دان هایی است که در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی – وقتی آومن در دهه دوم و سوم عمرش بود- پایه های آکسوماتیک علم اقتصاد را به زبان ریاضی بازنویسی کردند. تا جایی که من می دانم کارهای او را می شود در سه گروه تقسیم بندی کرد:

    ۱) نظریه تصمیم (Decision Theory) : یکی از مهم ترین کارهای او در این حوزه بحث احتمال ذهنی (Subjective Probability) و به تبع آن معرفی مفهوم فضای آومن – آنسکمب بود که توسعه ای روی دامنه سویچ (Savage) به حساب می آید. این مفهوم فضا یکی از مفاهیمی است که کمک اساسی به تعریف مساله عدم قطعیت (Uncertainty) در نظریه تصمیم کرده است. فهم این مفهوم ساده نیست و من زیاد دیده ام که نویسندگان مقالات نمی توانند تمایز کافی بین فضای آ.آ و فضای سویج ارائه نمایند. فهم خود من این است که آ.آ روی کردی را پیش نهاد می کنند که در آن مساله عدم قطعیت – یعنی مساله ای که توضیح احتمالی عینی وجود ندارد – به دو مرحله شکسته می شود. خود آ.آ مرحله اول را شرط بندی روی اسب و مرحله دوم را شرط بندی روی رولت چرخان می نامند و منظورشان این است که مساله عدم قطعیت، خود به یک توزیع احتمالی ذهنی (شرط بندی اسب) روی یک توزیع احتمال عینی (رولت دوار) تبدیل می شود.

    ۲) نظریه بازی : تعادل هماهنگ شده که اتفاقا من به طور تصادفی در پست قبلی همین جا ازش اسم برده بودم توسط آومن در نظریه بازی معرفی شد. این مفهوم فرض می کند که اگر بازی گران وسیله ای برای هماهنگ کردن استراتژی های آتی داشته باشند می توانند خارج از مجموعه محدب تعادل های نش به تعادل های جدیدی دست پیدا کنند که مطلوبیت انتظاری آن بزرگ تر از مجموعه قبلی باشد. مجموعه همه این ابزارهای تعادل نهایتا منجر به توزیع احتمالی می شود که تحت آن توزیع احتمال “هر استراتژی” “هر بازی گری” از ترکیب تمام استراتژی های دیگر همه بازی گران مطلوبیت انتظاری بیش تری تولید می کند و لذا بازی گران انگیزه ای برای تخطی از آن ندارند. مفهوم مهم دیگری که پیش تر توسط او معرفی شده بود و یکی از پایه های اساسی نظریه بازی است بحث دانش مشترک (Common Knowledge) در بازی ها است که می گوید اگر بازی گران راجع به مطلوبیت ها و تخمین های احتمال طرف مقابل اطلاع داشته باشد و نیز بداند که طرف مقابل نیز این را می داند و طرف مقابل نیز می داند که او می داند و الخ آن وقت طرفین نمی توانند توزیع احتمال متفاوتی را در ذهن داشته باشند. تیتر مقاله ای که این مفهوم را معرفی کرده است هم جالب است “Agreeging to Disagree”. آومن می گوید توافق برای عدم توافق غیرممکن است. تعادل هماهنگ شده هم خود از وجود دانش مشترک ناشی می شود.

    ۳) نظریه تعادل عمومی : من بر خلاف دو حوزه قبلی روی این حوزه کار نکرده ام و لذا مقاله های آومن را نخوانده ام ولی به طور اجمالی می توانم بگویم که یکی از کارهای مهمش معرفی بحث نظریه اندازه (Measure Theory) برای بررسی مساله تعادل و ائتلاف ها در شرایطی که تعداد بازی گران (و احتمالا بعد فضا) بی نهایت می شود. دوستان ریاضی دان به تر می دانند که وقتی با فضاهای بی نهایتی مواجه می شویم ابزارهای قبلی کارآیی خودشان را از دست می دهند (برای فهم به تر به خط که مجموعه ای از نقطه ها است فکر کنید. بر خلاف فضاهای محدود که طول یک عنصر مجموع طول عناصر سازنده آن است طول یک خط که از بی نهایت نقطه تشکیل شده خیلی راحت مجموع طول نقطه ها نیست چون طول هر نقطه صفر است!). نظریه اندازه بیش تر در ریاضی معرفی شده بود و آومن با کاربست آن در حوزه تعادل عمومی و نیز معرفی مفهوم انتگرال یک رابطه – یک رابطه بر خلاف تصور سنتی از تابع مجموعه ای از مقادیر یعنی بیش از یک مقدار را به هر مقدار دامنه نسبت می دهد – که خودش یک نوآوری در علم ریاضی بود وجود تعادل را در این گونه شرایط یعنی در اقتصادهای طیفی اثبات کرد.

    دقت کنید که این ها همه کارهای آومن نیست. من در واقع گزیده ای از آن ها را بر اساس علاقه و آشنایی خودم این جا آوردم. در مجموع آومن از آن اقتصاددان هایی است که با این که ساده می نویسد ولی فهم نوشته هایش راحت نیست چرا که در بیش تر مقالاتش یک مفهوم نظری کلیدی را معرفی می کند و لذا کسانی منظور او را عمیقا درک می کنند که به اندازه کافی با مفاهیم قبلی کار کرده و محدودیت های آن را شناخته باشند. به هر حال او جزو کسانی است که به “دقیق” شدن علم اقتصاد و تبدیل گزاره های آن از توصیف های گنگ زبانی به توصیف دقیق ریاضی کمک زیادی کرده است.

    * برخی دوستان احتمالا می دانند که بر خلاف رابن اشتاین گیم تئوریست معروف دیگر اسراییلی که به شدت چپ گرا و طرف دار حقوق فلسطینیان است آومن یک یهودی راست گرا است. ظاهرا قرار است بعد از سخن رانی اش شام هم بدهند و آومن طبق معمول اصرار کرده که کل غذا باید با گوشت کوشر (ذبح شرعی یهودی ها) تهیه شود.

  • بوداپست

    کسی از دوستان از بوداپست این جا را می خونه؟ ان شاا… سه هفته دیگر چند روزی می رویم آن جا و چند تا سوال دارم.

  • تئوری سهام دار مسلط

    فرض کنید که شرکتی داریم که هیچ کدام از سهام دارانش به تنهایی بیش از ۵۰% سهام را ندارند. قضیه هایی وجود دارند که تحت شرایط مختلف نشان می دهد که کسی که بیش ترین میزان سهم را دارد (مثلا ۴۰%) نقش کلیدی در تصمیمات شرکت خواهد داشت و عملا می تواند بسیاری از موضوعات دل خواهش را به تصویب برساند. مدیریت شرکت هم بیش از همه باید حواسش به او باشد. این موضوع کمی غیرشهودی است و در نگاه اول به نظر می رسد که اگر یک طرف همین آدم ۴۰% باشد و طرف دیگر مثلا چهار تا سهام دار ۱۵% آن وقت قاعدتا طرف دوم اکثریت دارد و رای گیری را می برد. ولی بر خلاف این شهود اولیه می توان اثبات کرد که تعادل های نشی برای این بازی پیدا می شود که در آن همین یک سهام دار مسلط در رای گیری شرکت می کند و طرف دوم با این که روی هم اکثریت دارد رای گیری را می بازد. شهود اثبات برای یکی از حالت های ساده این است که نشان دهیم شرکت نفر مسلط (مثلا ۴۰%) و شرکت نکردن همه بقیه تعادل نش بازی است.

    ۱) با توجه به این که رای گیری هزینه دارد (باید وقت بگذاری و در جلسه شرکت کنی) در صورت حفظ نتیجه قبلی برای تیم ما رای ندادن به تر از رای دادن است.
    ۲) همیشه بردن (حتی با محاسبه هزینه رای دادن) به تر از باختن است.
    ۳) با مقدمات فوق آدم ها وقتی در رای گیری شرکت می کنند که رایشان نتیجه رای گیری را عوض کند. در غیر این صورت شرکت نمی کنند.

    خب حالا می توانید ببینید که اگر هیچ کدام از هم تیمی های من شرکت نکنند (فرض تعادل نش) آن وقت شرکت کردن من به تنهایی فقط هزینه اضافی به من تحمیل می کند ولی نتیجه رای گیری را عوض نمی کند در نتیجه برای من عقلانی است که شرکت نکنم. همه هم تیمی ها همین فکر را می کنند و سهام دار مسلط ولی غیراکثریتی بازی را می برد.

    موسسه ما تا حالا روی سه نسخه از این بازی تحت شرایط مختلف کار کرده که یکی توی اکونومیکز لترز چاپ شده و یکی هم این جا قابل دست رسی است. حالا من دارم سعی می کنم روی نسخه چهارم کار کنم. شرایطی که در آن وقتی کسی از تیم فاقد سهام دار مسلط دارد راجع به رای دادن یا ندادن فکر می کند یک توزیع احتمال روی تصمیم هم تیمی های خودش هم دارد. در دنیای عمل فرض کنید با هم تیمی ها تلفنی صحبت کرده ایم ولی من مطمئن نیستم که کسی که قول داده رای بدهد لزوما این کار را بکند. این وضعیت منجر به یافتن تعادل هماهنگ شده (Correlated Equilibrium) در بازی می شود. البته هنوز نمی دانیم که آیا چنین تعادلی پیدا می شود یا اثبات می شود که پیدا نمی شود. به هر صورت هر دو نتیجه جالب است. این موضوع تحقیق من است که بخش مهمی از وقتم در هشت ماه آتی را به خودش اختصاص خواهد داد.

    * این ژورنال اکونومیکز لترز را من تازه کشف کرده ام. سیاستش این است که به خاطر نشر سریع ایده ها و نتایج کلیدی، مقاله ها نباید از “چهار” صفحه بیش تر باشند و لذا نویسنده ها باید به شدت فشرده بنویسند. حسنش این است که موقع خواندن مقاله هایش می شود صاف رفت سراغ اصل مطلب. هر چند به خاطر این فشردگی سرعت خواندن مقاله هایش از یک ژورنال معمولی معمولا کم تر است.

  • دانش گاه آزاد

    اگر اشتباه نکنم دانش گاه آزاد به پیش نهاد هاشمی رفسنجانی درست شده است. به نظرم او مردی است که همیشه چند قدم جلوتر از افق فکری حکومت و جامعه حرکت کرده است. تصورش را بکنید اگر در اوایل دهه شصت پایه دانش گاه آزاد گذاشته نمی شد و ایده آموزش عالی خصوصی در ایران در این سطح گسترده پیاده نمی شد وضعیت آموزش عالی در کشور چه قدر بحرانی تر از این که هست بود. می شود از کیفیت اداره یا آموزش دانش گاه آزاد انتقاد کرد ولی این را نمی توان فراموش کرد که این دانشگاه سبد انتخاب صد هزار نفر جوان را به طرز جدی گسترده تر کرده است. ضمن این که تاثیرات فرهنگی آن را نمی توان دست کم گرفت.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها