• رایحه‌ای از بهار ظاهرا

    رایحه‌ای از بهار ظاهرا گفته بودند در جلسه افتتاحیه کنفرانس «اسلام در یک دنیای پلوراستیک» که آدم‌هایی مثل کرزای و جلال طالبانی و شیرین عبادی و نسرین اقبال در آن سخنرانی دارند یک شخصیت مهم حضور خواهد داشت. علاوه بر رییس جمهور و وزیرخارجه اتریش تنها شخصیت دیگری که امروز در افتتاحیه سخنرانی می‌کند همین آقای سمت چپی است. می‌روم تا با دیدنش یاد نه سال پیش بیفتم. آن روز که اولین بار دفتر تحکیم در شب احیا برای سخنرانی دعوتش کرد و ما در هوای سرد زمستان نشستیم کف کوچه رجب‌بیگی و به سخنرانی وزیر سابق ارشاد در مورد آزادی گوش کردیم. همان جا بود که فهمیدیم این همان کسی است که باید کاندیدا شود و باید بهش رای داد تا ناطق و دار و دسته‌اش بر کشور حاکم نشوند. حیف که این اتریشی‌های بی‌نظم دعوت‌نامه مریم را به موقع ارسال نکردند و باید تنها بروم. پ.ت ۱، در حاشیه: ۱‌) خاتمی به شدت توسط دولت اتریش تحویل گرفته شده بود. ظاهرا برنامه سفرش خیلی فشرده بود و درست بعد از اتمام سخنرانی‌اش سالن را ترک کرد. وقتی رفت بیرون رفتم دنبالش و توانستم چند جمله‌ای باهاش حرف بزنم و برای آن هشت سال طاقت‌فرسا بهش خسته نباشید بگویم و بگویم که یاد نه سال پیش افتادم. پایین که رسید اسکورتی تقریبا معادل اسکورت یک رییس جمهور منتظرش بود. ۲) ترجمه انگلیسی حرف‌های خاتمی بسیار بد بود. خودش هم البته در زبان فارسی طولانی و آرام حرف می‌زند. به این اضافه کنید تفاوت بار معنایی زبان انگلیسی و فارسی را و نتیجه‌اش این می‌شد که بین هر جمله در ترجمه، کلی زمان خالی وجود داشت که ماجرا را خسته‌کننده می‌کرد. کاش خاتمی می‌توانست انگلیسی حرف بزند. تاثیرش بسیار بیشتر بود. ۳) خاتمی بسیار طولانی‌تر از بقیه مورد تشویق قرار گرفت. در مورد بقیه تشویق بیشتر جنبه تشریفاتی داشت ولی...ادامه مطلب ...
  • دل نهادم به صبوری

    دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم اگر بخواهم به خبرهایی که از کشورم می‌رسد و سخنان گهربار دولت‌مردان جدیدش اعتنا کنم و ذهن و دلم را به آن‌ها بسپارم باید آن‌چنان زانوی غم بغل کنم و آن قدر فشار تحمل کنم که دیگر رمقی برای هیچ کاری نداشته باشم. چه کنم که دلم آن‌جا است و نمی‌توانم بی‌اعتنا باشم. با این وضع هر لحظه باید تصور کنم این همان جایی است که دوست دارم برگردم و این‌ها آدمی‌هایی هستند که باید با آن‌ها سر و کله بزنم. ولی انگار این طوری نمی‌شود. باید یاد بگیرم که فرسوده نشوم. یاد بگیرم که سرم را بالاتر بگیرم و نگاهم را از روی این سال‌های خاکستری بگذرانم. به خودم می‌گویم مگر تجربه سال‌های دور را فراموش کرده‌ای؟ این نیز بگذرد. به امید چهار سال دیگر. به امید بهاری دیگر خودم را تسلی می‌دهم …
  • دادگاه اروپایی حقوق بشر روز

    دادگاه اروپایی حقوق بشر روز پنجشنبه ده نوامبر رای خود را در مورد دادخواست لیلا شاهین دانشجوی اخراجی رشته پزشکی دانشگاه استانبول صادر کرد. پس از صدور دستورالعملی در دانشگاه لیلا از حضور در امتحانات منع شده و سپس اخراج گردید. او شکایتی را نزد این دادگاه برده و بر اساس بندهایی از کنوانسیون حقوق بشر اروپایی استدلال کرد که این تصمیم دانشگاه تضییع کننده حق او در زمینه آزادی مذهب و تحصیل و عاملی برای تبعیض بین دانشجویان مذهبی و غیرمذهبی است. دادگاه دادخواست او را نپذیرفت و رای خود را بر عدم تعارض بین قانون دانشگاهی ترکیه و کنوانسیون حقوق بشر صادر کرد. خلاصه دلایل دادگاه عبارت بود از: ۱) ممنوعیت حجاب حقوق زنان بی‌حجاب را از طریق ممانعت از تحت فشار قرارگرفتن آن‌ها توسط دانشجویان محجبه حفظ کرده و به این ترتیب زمینه‌ای برای آزادی زنان در جامعه‌ای با بستر مذهبی گسترده فراهم کرده و موجب تشویق پلورالیسم مذهبی می‌شود. ۲) ممنوعیت حجاب امری الزامی برای حفظ نظام سکولار است که خود تضمین‌کننده ارزش‌های دموکراتیک به شمار می‌رود. این رای می‌تواند به عنوان یک رای مبنا برای موارد مشابه در سایر کشورهای اروپایی خصوصا فرانسه کار رود. دیده‌بان حقوق بشر نگرانی خود را از چنین رایی اعلام کرده است. دیروز می‌خواستم بپرسم کسی تا به حال استدلال قانع‌کننده‌ای در مورد ممنوعیت حجاب به چشمش خورده است؟ امروز این سوال را با اطمینان بیشتری می‌پرسم.
  • برش اول، نوشته وبلاگی: می‌نویسم

    برش اول، نوشته وبلاگی: می‌نویسم که یک خطای منطقی بزرگ این است که آدم به جای این‌که مقدمات یک استدلال را مورد نقد قرار دهد از این راه وارد شود که نتایج ناشی از استدلال را زیر سوال ببرد. به نظر من اگر مقدمات یک استدلال درست بوده و نتیجه نهایی هم با روش منطقی استنتاج شده باشد دیگر نتیجه هر چه باشد باید به آن تن داد. مثلا در مورد پست قبلی‌ام راجع به کمربندی ایمنی دوستی کامنت گذاشته بود که اگر این طوری باشد پس باید مصرف مواد مخدر هم آزاد باشد. جواب من این است که مستقل از این که نظر من در مورد آزادی مواد مخدر چیست، اگر واقعا مقدمات و روش استدلال آزادی کمربندی ایمنی در مورد مواد مخدر هم صادق باشد خب دلیلی برای ممنوع شدن آن وجود ندارد. این‌که آزادی مواد مخدر به نظر امر قابل قبولی نمی‌رسد نمی‌تواند به هیچ عنوان دلیلی برای رد استدلال‌های منجر به آن باشد. تنها راهش این است که مقدمات یا شیوه استدلال را زیر سوال ببرید. برش دوم، گفتگو با مریم مریم باید جنبه‌های مختلف ممنوعیت یا عدم ممنوعیت یک جور ماده مخدر شبیه به حشیش را در سمینارش بحث کند. من موضع مخالف ممنوعیت می‌گیرم و مریم موضع موافق آن. من دلیلی برای ممنوعیت مصرف حشیش نمی‌بینم. مریم استدلال می‌کند که چون مصرف حشیش در درازمدت باعث ضرر زدن به سلامتی جسمی و روحی مصرف‌کنندگان می‌شود دولت باید جلوی آن‌را بگیرد. من استدلال می‌کنم که اگر بخواهیم به این شیوه جلو برویم پس دولت حق دارد مصرف مشروبات الکلی، سیگار، غذاهای مضر، قلیان، نوشابه‌های قندی و خیلی چیزهای دیگر را هم ممنوع کند. چون آن‌ها هم در درازمدت به سلامتی افراد ضربه می‌زنند. مریم می‌گوید خب باید ممنوع کند. من هم می‌گویم تجربه دهه بیست آمریکا و قاچاق مشروب و باند الکاپون و نیز برخی...ادامه مطلب ...
  • الان تقریبا شب شده و

    الان تقریبا شب شده و من هنوز تو دفترم نشستم و دارم با صدای آهنگ‌های توی سایت داریوش با مساله‌های اقتصاد خرد سر و کله می‌زنم. از ظهر تا حالا فقط سه تا حل کرده‌ام و یه چند ساعت دیگه باید بمونم تا همه را تموم کنم. وقتی به اون روزا فکر می‌کنم که تند و تند مساله حل می‌کردم دلم می‌گیره. راستش بعد از چند سال عادت کردن به حرف کیفی زدن و مطلب کیفی خوندن، حالا یه دفعه پریدن وسط یه سری درس تماما ریاضی محور اونم تو موسسه‌ای که سعی می‌کنه اثبات کنه از دانشگاه‌های خوب آمریکا چیزی کم نداره برام یه کم سخته. هر چند سخته ولی خوشایند هم هست. هر بار که یه مساله حل می‌کنم یا یه قضیه اثبات می‌کنم یا سعی می‌کنم یه مفهوم جبر یا توپولوژی را تو ذهنم جا بدم انگار که یه ذره از زنگارها و رسوب‌های ناشی از تنبلی ذهنی چند سال گذشته را پاک می‌کنم. با وجود همه این سختی‌ها چیزی که تو این سه ماه خوندم هنوز نه دید خاصی از اقتصاد بهم داده و نه کاربرد خاصی جایی داره. فکر کنم این سال اول را هم که بخونم از این جهت خیلی فرقی نکنه. اقتصاد در مقایسه با مدیریت که من قبلا خوندم درست اون طرف طیفه. بر خلاف مدیریت که خیلی شهودی است و همه چی توش درسته و هر چی استاد بگه تقریبا همه یا چیزی ازش می‌فهمن و یا توش صاحب‌نظرن، اقتصاد سخت و خشن و گاهی غیرقابل فهمه و معمولا هم توش شهود آدم یا غلطه یا از دقت کافی برای بیان علمی برخوردار نیست. یاد حرف دکتر طبیبیان افتادم که یه بار می‌گفت اقتصاد ادبیات نیست که هم این نظر توش درست باشه هم اون نظر، تو اقتصاد فقط یه نظر درسته! بدتر از همه این‌که درست برعکس مدیریت که می‌شه...ادامه مطلب ...
  • نون و آب مشاوران مدیریت

    نون و آب مشاوران مدیریت یک سوال همیشگی که به عنوان مشاور مدیریت در ایران با آن مواجه بودم این بود که «دستورالعمل موفق شدن یک شرکت در بازار رقابت چیست؟». هر چند از گاهی هم سوداهایی از این جنس را دیده‌ام که دوستانی خواسته‌اند روش‌های موفقیت شرکت‌ها در بازار را بیرون کشیده و به عنوان اصول موفقیت به مدیران راحت طلب بفروشند. کسانی که چنین سوالاتی دارند در واقع دنبال یک کتاب راهنمای آشپزی برای مسایل کسب و کارند. راستش از پیچیدگی‌های فنی استخراج استراتژی‌های موفقیت‌بخش که بگذریم من خودم به لحاظ فلسفی این سوال را بیهوده می‌دانم. برای این که بالفرض هم چنین دستورالعمل و راهنما و راهنمایی خلق شود در اولین لحظه معرفی آن همه شرکت‌ها که طبعا در پی موفقیت هستند مو به موی آن را اجرا می‌کنند و در نتیجه دوباره همه در یک وضعیت قرار می‌گیرند و دوباره این سوال را می‌پرسند که «دستورالعمل موفق شدن یک شرکت در بازار رقابت چیست؟». تنها نکته قابل اعتنای این ماجرا این‌جا است که وقتی چیزهایی به این اسم خلق می‌شود آن‌هایی که از آن بهره نبرند ممکن است عقب بمانند در نتیجه به اجبار باید خود را به آن‌ها مجهز کنند. در نتیجه گاهی به نظرم می‌رسد اگر چه برخی تکنیک‌های مدیریت برای شرکت‌ها در بازار رقابت چیزی به همراه ندارد ولی خب برای مشاوران جوان مدیریت که نان و آبی دارد.
  • این نمودار برای کسانی که

    این نمودار برای کسانی که در زمینه سیاست‌گذاری علمی کار می‌کنند آشنا است. محور افقی میزان بهره‌مندی از ثروت (تولیدناخالص ملی) و محور عمودی میزان تولید علم در کشور‌های مختلف (بر حسب میزان نقل قول علمی) را می‌سنجد. می‌بینید که رابطه نسبتا خوبی بین ثروت و تولید علم هست. طبعا هر چه قدر کشور ثروت‌مند‌تر باشد خرج بیشتری هم روی فعالیت‌های علمی کرده و نتیجه بیشتری هم تولید می‌کند. اگر از تفاوت درصد هزینه تحقیقات به نسبت تولید ناخالص ملی صرف‌ نظر کنیم نسبت دو عدد تخمینی از بهره‌وری علمی کشور‌ها را نشان می‌دهد. این‌که با یک دلار ثروت قادرند چقدر علم تولید کنند. می‌بینید که کشورهایی مثل اسراییل، فنلاند و سوییس بسیار بیشتر از جایگاه‌ ثروت‌شان تولید علمی دارند. گوشه پایین سمت چپ را هم که نگاه کنید یک کشور برای مثال آمده که با این‌که از چین و هند ثروت‌مندتر است ولی تولید علمش نزدیک به صفر است و اسمش هم ایران است. یادم هست که شاپور اعتماد در یکی از مقاله‌هایش بهره‌وری تولید علم را در کشورهای جهان اسلام سنجیده بود. الان به مقاله دسترسی ندارم و شاید راجع به ارقام اشتباه کنم ولی تا جایی که خاطرم هست ایران با این‌که تعداد محققانش بیشتر از پاکستان بود ولی تعداد مقاله‌های تولید‌ شده‌اش خیلی کم‌تر بود. فکر کنم عددها نشان می‌داد که بهره‌وری علمی در پاکستان ۱۴ برابر ایران است. یعنی هر محقق پاکستانی ۱۴ برابر محقق ایرانی مقاله تولید می‌کند. قضیه فقط سهم پایین بودجه تحقیقات در تولید ناخالص ملی نیست. ماجرا به محققان عزیز نیز بر می‌گردد. البته با تدابیر وزیر محترم علوم ان‌شاا… آی‌اس‌آی اسلامی درست شده و مشکل تولید علم هم رفع می‌شود.
  • جامعه‌شناسی؟ اقتصاد؟ امروز گروه جامعه‌شناسی

    جامعه‌شناسی؟ اقتصاد؟ امروز گروه جامعه‌شناسی موسسه‌ سمینار داشت. موضوعش هم بود «تعادل بین کار و زندگی». گفتم یه سر برم ببینم اینا چی می‌گن. راستش از بس تو ایران تو حوزه جامعه‌شناسی حرف آبکی شنیده بودم فکر می‌کردم اینا هم یه چیزایی تو همین مایه‌ها خواهند گفت. خود موضوع هم که خب جون می‌ده برای حرف مفت. «تعادل کار و زندگی؟!» کافی است بدیش دست خانم دکترف. ل یا خانم دکتر ن.ج یا اقای دکتر خ.الف یا خانم دکتر ش.خ تا یه مشت حرف مفت آلوین تافلری و پیتر دراکری تحویل ملت بدن. وقتی سمینار را گوش کردم دیدم تصورم صد در صد اشتباه است. راستش از بحث‌هایی که با رضا جلایی پور سر بی‌دقتی جامعه‌شناسی کرده بودم پشیمان شدم. اولین بار بود که تو خارج یه سمینار درست و حسابی جامعه‌شناسی اومده بودم و دیدم که اتفاقا خیلی هم حسابی حرف می‌زنن. سخنران به جای این‌که به بدیهیاتی مثل این که ، تعادل کار و زندگی مهم است و شرکت‌ها باید به آن توجه کنند، بپردازد یه سری مدل ساخته بود از بحث قیمت وقت و هزینه فرصت زنان برای بچه‌دار شدن و تاثیرات کوتاه‌مدت و بلندمدت روند موجود روی تعادل جمعیتی و بازار کار و سیستم بازنشستگی. با آمارهای تجربی هم نشان می‌داد که چه جوری این عوامل منجر به کاهش نرخ باروری زنان از ۴.۵ به ۱.۵ شده است. بعد هم داشت روی این بحث می‌کرد که نقش سیاست‌های عمومی (Public Policy) برای مورد کم کردن هزینه فرصت بچه‌دار شدن برای خانواده‌ها چیست. فکر کنم از همه اون جامعه‌شناسای تو جلسه بیشتر با سخنرانی حال کردم. بیشترین سوال را هم پرسیدم. از بس که سخنران حرف‌هاش به لحاظ اقتصادی دقیق بود یه لحظه شک کردم نکنه اشتباه فهمیدم و سمینار گروه اقتصاد است. بعد جلسه رفتم و پرسیدم جامعه‌شناس است یا اقتصاددان؟ گفت که جامعه‌شناس است. گفتم...ادامه مطلب ...
  • خوابگرد ، پرستو و بقیه دوستانی

    خوابگرد ، پرستو و بقیه دوستانی که نگران غلط نویسی در وب هستند لطفا یه کلاس کوچک برای بچه‌های ایسنا بزارین. خبر را حال کنید: دکتر شمس‌الدین مجابی ـ کارشناس اقتصاد مسکن ـ در گفت‌وگو با خبرنگار مسکن ایسنا، با اشاره به اینکه امنیت در بازار مسکن از بین رفته است، افزود:« ‌نبود این امنیت باعث ایجاد آنارشیست (هرج و مرج) در بخش مسکن و ایجاد خانه‌های خالی از سکنه در کشور شده است.». از کی تا حال آنارشیست یعنی «هرج و مرج»؟ با بد کسی درافتادین. این آنارشیست‌ها تو دهه‌های آخر قرن ۱۹ کلی آدم معروف را تو اروپا کشتن. ممکنه سراغ شما هم بیان با این توهینی که بهشون کردید.
  • در کنار هزاران جنایتی که

    در کنار هزاران جنایتی که هیتلر ملعون و دار و دسته‌اش کردند دعا می‌کنم خدا از این یکی تقصیرشون اصلا نگذره. این‌که وین را از عظمت علمی خودش انداختند. من هم البته کمی تقصیر دارم و یه کم دیر اومدم. اگر یه هفتاد سالی زودتر سر و کله‌ام این‌جاها پیدا شده بود اوضاع و احوال خیلی فرق می‌کرد. آخه آدم به کی بگه. من به سه تا حوزه علمی علاقه اساسی دارم: اقتصاد، روان‌کاوی و فلسفه تحلیلی. اون وقت این نازی‌های پدرسوخته کاری کردند که وین که یه جای حسابی برای این سه تا حوزه بود از آدماش خالی بشه. مثلا هایک و میزس دو تا از پیامبرای یه جور نظریه اقتصاد لیبرال -معروف به مکتب اتریشی- از ترس جونشون رفتن ژنو و لندن. حالا من به جای این‌که با هایک درس پاس کنم باید بشینم و کتاباش را بخونم. عین همین بلا را سر فروید خدای روان‌کاوی آوردن. بگو آخه این پیرمرد بیچاره چی کار به شما داشت که زدین و آواره‌اش کردین. اگر نرفته بود لااقل من می‌تونستم برم تو اون آپارتمان کوچک نزدیک دانشگاه‌مون یه سری به دکتر فروید پیر یا حداقل بازماندگانش بزنم. راستی نمی‌دونم این اتریشی‌های بی‌غیرت چرا هیچ یادی از اون موقع که شهرشون کل چرخ علم را تکون می‌دانند نمی‌کنند. اون موقع‌هایی که وینی‌ها جایزه‌های نوبل را درو می‌کردند. خیلی زمان دوری نیست. همین نیمه اول این قرن. دوره ویتگنشتاین و پوپر و شومپتر. فکر کنم باید بگم بیان از ایرانی‌ها یاد بگیرن که هنوز دارن به دوره ابوعلی‌سینا و خوارزمی و رازی می‌نازن و خودشون را مهم می‌دونن و می‌خوان اون عظمت را دوباره تجدید کنن. هی وین. هی. کجا رفت اون حلقه معروفت.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها