• سوم تیر از منظر تحلیل

    سوم تیر از منظر تحلیل طبقاتی تحلیل علی‌رضا حقیقی برای توضیح ماجرای سوم تیر را جالب یافتم. به نظر من از یک زاویه و برای توضیح بخشی از این اتفاق، می‌توان از تعبیر شورش ملت علیه ملت به جای شورش ملت علیه دولت استفاده کرد. متاسفانه دسترسی مناسبی به آمار ندارم که این بحث را بر آن بنا بنهم و بیشتر از فهم متعارف برای آن استفاده می‌کنم. امیدوارم اشتباه نباشد. در فاصله پانزده سال گذشته وضع بخشی از طبقه متوسط در ایران به مراتب بهتر از سال‌های دهه ۶۰ شده است. این طبقه بر خلاف طبقه پولدار شده دهه قبلی، طبقه‌ای نوکسیه یا رانت خوار نبوده بلکه عمدتا مربوط است به مشاغل حرفه‌ای مثل مدیران صنعتی، مهندسین، متخصصین رایانه و فن‌آوری اطلاعات، مدرسین کنکور و زبان، فعالین حوزه توریسم، تحصیل‌کردگان حوزه‌هایی مثل اقتصاد، مدیریت و تبلیغات، کارمندان دفتری شرکت‌های دولتی و خلاصه تیپ‌هایی که به طور معمول نمایانگر طبقه متوسط در دنیا هستند. فعالیت‌های صنعتی، گسترش بخش خدمات مدرن، حضور تدریجی شرکت‌های خارجی، رشد صنعت خودرو و سرمایه‌گذاری‌های اخیر در بخش نفت و گاز تقاضای گسترده‌ای برای کارمندان حرفه‌ای ایجاد کرد که به طبع منجر به افزایش دستمزد‌ها و بهبود سطح زندگی این طبقه شد. این وضعیت وقتی تشدید می‌شود که به این نکته توجه کنیم که بیشتر افراد این طبقه را زوج‌هایی تشکیل می‌دهند که هر دو شاغل هستند و به این ترتیب ضریب تکفل (تعداد کسانی که یک نفر باید خرج آن‌ها را بدهد) برای این زوج‌ها عددی بین یک یا دو (در مقابل عدد ۴.۸ برای متوسط کشور) است و این یعنی کاهش قابل توجه فشار اقتصادی که بر گرده سرپرست خانوار است. قشری که از آن اسم می‌برم درصد بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل نمی‌دهد. شاید چیزی بین دو تا پنج میلیون نفر، ولی نمود آن در جامعه بسیار بالا است. این همان قشری...ادامه مطلب ...
  • نگاه مکانیکی به اقتصاد نگاه

    نگاه مکانیکی به اقتصاد نگاه مکانیکی خطری است که همیشه در کمین سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران است. این عبارت در معنایی که من به کار می‌برم البته هیچ ربطی ندارد به بحث «نگاه مهندسی به اقتصاد» که امثال دکتر یاوری (مشاور اقتصادی قالیباف) بیان می‌کنند و البته منظورشان تخطئه کسانی است که ریاضیات را خوب می‌فهمند و تئوری‌های اقتصادی را با حرف‌های روزنامه‌ای و سرمنبری مخلوط نمی‌کنند. (متاسفانه لینک مطلب را پیدا نمی‌کنم ولی خوب به خاطر دارم که حدود یک سال پیش یاوری طی مصاحبه‌ای گفت مشکل اقتصاد ایران از نگاه مهندسی به اقتصاد است و البته مشخصا منظورش تیم دکتر نیلی بود که برخی‌شان قبل از اقتصاددان شدن مهندس بودند.) در این معنای خاص منظور من کسانی هستند که به جای توجه به طرف تقاضا و اعتماد کردن به دینامیک درونی اقتصاد تمام نگاه خود را صرف توسعه برنامه‌ریزی‌شده عرضه در اقتصاد و خصوصا در صنعت متمرکز کرده‌اند و به نظرشان با ساختن ظرفیت در سمت عرضه جامعه پیشرفت اقتصادی می‌کند. این نگاه البته جدید نیست و در تمام دوره بعد از انقلاب حضور داشته است ولی در ده سال گذشته حضور آن کم‌تر و کم‌تر شده است. سیاست «خودکفایی» نقطه اوج این رویکرد بود که به صرف امکان فنی تولید محصولی رای به ساختنش در داخل می‌داد. به نظر من یکی از دستاورد‌های بزرگ جهانگیری در وزارت صنایع کم‌رنگ کردن چنین نگاهی در سیاست‌های صنعتی کشور بود. نگاه مکانیکی علاقه شدیدی به ظرفیت‌های طرف عرضه یعنی چیزهایی مثل ماشین‌آلات یا فن‌آوری یا تعداد شرکت‌ها دارد و به این نکته کم‌توجه است که ظرفیت‌سازی مصنوعی در طرف عرضه بدون داشتن تقاضای موثر در بازار و یا قدرت رقابت با رقبای دیگر نتیجه‌ای جز هدر دادن منابع ندارد. این نگاه سعی می‌کند به هر ترتیبی که شده ولو به زور تزریق یارانه یا بستن بازار ظرفیت‌های صنعتی را توسعه...ادامه مطلب ...
  • یازده فرمان تحلیل اقتصادی آمار و ارقام

    یازده فرمان تحلیل اقتصادی آمار و ارقام اقتصادی اگر بر اساس مبنای صحیحی مقایسه نشود می‌تواند خیلی گمراه‌کننده باشد. موارد پایین خطاهایی است که من دیده‌ام در ایران زیاد اتفاق می‌افتد. بعضی‌هایش را خودم مرتکب شدم و از تذکرات دیگران یاد گرفتم و بعضی‌هایش را هم از خطاهای دیگران آموختم: ۱) در کشور ما سیاست‌مداران معمولا عادت ندارند اعداد را به قیمت‌های سال پایه اعلام کنند. مثلا می‌گویند قیمت بنزین از سال ۷۲ تا ۸۲ شانزده برابر شده ولی مصرف کم نشده و یادشان می‌رود که باید تورم را از آن بکشند بیرون. لذا هر وقت چند عدد به ریال دیدید که مال سال‌های مختلف بودند اول همه را به قیمت‌های یک سال ثابت تبدیل کنید فی‌المثل اگر روند قیمت مسکن در تهران در ده سال گذشته را بر اساس قیمت‌های روز هر سال بحث کنید تقریبا حرف معناداری نمی‌زنید مگر این‌که تورم را از همه بکشید بیرون و همه را مثلا به قیمت سال اول ارائه کنید. مثال معروفش قیمت نفت است. نفت بیست دلاری سال ۱۹۷۸ با احتساب تورم جهانی ممکن است از نفت چهل دلاری سال ۲۰۰۵ گران‌تر باشد. مقایسه دو عدد مربوط به دو سال مختلف مثل جمع کردن سیب و گلابی است. ۲) هر وقت عدد ریالی را در سطح ملی دیدید فوری بر تولید ناخالص ملی، بودجه دولت یا جمعیت کشور تقسیم کنید تا حس واقعی از آن پیدا کنید. مثلا این سایت بازتاب گیر داده بود به سفرهای خارجی کارمندان دولت و می‌گفت سالی ۵۰۰ میلیارد تومان خرج آن می‌شود. رقمش دهن پرکن است ولی من حساب کردم که اگر نصف مسافرت‌های خارجی را هم قطع کنیم به هر ایرانی سه هزار تومان در سال می‌رسد. به همین منوال حساب کنید سهم دکوراسیون اتاق مدیران را از کل بودجه وزارت‌خانه و الخ. ۳) هر وقت گفتند فلان عدد این قدر رشد کرده اول...ادامه مطلب ...
  • خیلی مایوس‌کننده است وقتی می‌بینم که در

    خیلی مایوس‌کننده است وقتی می‌بینم که در کشور ما بیشتر انرژی‌ آدم‌هایی که تا حدی موضوعات را فهمیده‌اند باید صرف نقد کردن اشتباهاتی در حد اصول پایه شود. این نقد و کشمکش دائمی دیگر رمق و حوصله‌ای در گوینده و شنونده برای بحث‌های ایجابی و جلورونده باقی نمی‌گذارد. نتیجه‌ی این وضعیت هم چیزی جز درجا زدن و سپردن روند توسعه کشور به دست تقدیر و سعی و خطای پرهزینه نخواهد بود. به نظرم این دور باطل هم‌چنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که حداقل نخبگان و سیاست‌مداران (و در مرحله بعدی مردم عادی) ما به فهمی مشترک در مورد مفاهیم و اصول پایه عقلانی در حوزه‌های مختلف برسند. حوزه‌های دیگر را نمی‌دانم ولی در حوزه اقتصاد که من درگیرش هستم تنها راه رسیدن به این اجماع گسترش آگاهی و فهم عمومی از منطق قیمت‌ها و مکانیسم‌های بازار است. تمرکز انرژی‌ها برای آگاهی‌بخشی بهترین کاری است که الان می‌توان کرد.
  • شکست دولت یا شکست بازار؟

    شکست دولت یا شکست بازار؟ به نظر من علاقه و اعتماد به مداخله دولت برای بهبود اوضاع نه تنها بین دولتیان بلکه بین مردم عادی و خصوصا تحصیل‌کردگان ایرانی بسیار بالا است. وقتی مجموعه کامنت‌های مطالب اقتصادیم را مرور می‌کنم به وضوح عدم اعتقاد به مکانیسم بازار و باور به برنامه‌های غیربازاری مثل وام ارزان، حمایت از صنایع، توسعه اشتغال دولتی و بستن مرزها را در دیدگاه‌های برخی از دوستان می‌بینم. در اقتصاد سیاسی توجیهی که برای مداخله دولت وجود دارد مواردی است که بازار آزاد نمی‌تواند آن‌ها را برآورده کند و یا در صورت سپردن آن‌ها به دست بازار میزان تولید محصول کم‌تر از میزان بهینه خواهد بود که اصطلاحا آن‌را شکست بازار (Market Failure) نامیده‌اند. مثال‌های کلاسیک برای شکست بازار عبارتند از خدمات بیمه درمانی، بازتوزیع درآمد به نفع طبقات فقیر، حفظ محیط زیست، خدمات عمومی مثل دفاع و امنیت، توسعه علوم پایه و نهایتا دفاع از حقوق مالکیت. مداخله دولت در اقتصاد معمولا از طریق پنج ابزار اصلی مالیات‌گیری، پرداخت سوبسید، تولید مستقیم کالا (مثل آب و برق و ارتباطات و بنزین)، تنظیم مقررات و حمایت از حقوق مالکیت صورت می‌گیرد. اگر به وضعیت ایران نگاه کنیم موارد دو و سه و چهار را به شکل گسترده‌ای مشاهده می‌کنیم. با وجود این توجیه نظری، تجربه عملی مداخله دولت‌ها در اقتصاد (و به نظر من فرهنگ) نشان داد که ماجرا به این سادگی هم نیست. اقتصاددان‌ها بعدها اصطلاح شکست دولت (Government Failure) را در مقابل شکست بازار مطرح کردند. ایده کلیدی این مفهوم این بود که دولت‌ یک موجودیت تماما آگاه و منطقی و توانمند و سالم نیست که مداخله‌اش لزوما منجر به بهتر شدن وضعیت شود. اگر بازار ضعف‌هایی دارد دولت نیز می‌تواند ضعف‌هایی به مراتب جدی‌تر داشته باشد. جالب است که چون دولت نتایج ملموس را به نام خودش ثبت می‌کند ضعف‌های دولت بیش از ضعف‌های...ادامه مطلب ...
  • صنعت دولت ساخته این‌روزها باید

    صنعت دولت ساخته این‌روزها باید منتظر صحبت‌هایی مثل برنامه‌ریزی برای ایجاد صنایع پیشرفته و یا حمایت از صنعت داخلی از طریق پرداخت یارانه یا محدودیت واردات باشیم. دیروز دیدم که یکی از نامزدهای احتمالی برای وزارت صنایع با اعتماد به نفس تمام از لزوم حمایت از صنایع داخلی و اعطای یارانه به آن‌ها صحبت کرده است. آرزو کردم کاش اگر وزیر شد لااقل خلاصه مستندات استراتژی توسعه صنعتی کشور را بخواند تا این قدر با اطمینان سخن نگوید. من وقتی این صحبت‌ها را می‌شنوم بی اختیار یاد دو نوع صنعت مختلف در این کشور می‌افتم: صنعت نوع اول صنعت خوداتکای بخش خصوصی است. نمونه‌اش مثلا شرکت کاله که من از نزدیک می‌شناسمش و به جرات می‌گویم یکی از نوآورترین شرکت‌های ایرانی است. صاحبش نه تنها ریالی یارانه از دولت دریافت نکرده بلکه حتی ارز کافی برای خرید ماشین‌آلات نیز را نیز بهش تخصیص ندادند و مجبور شد از هلند ماشین‌آلات دست دوم وارد کند. شرکت‌هایی از این دست نوعا پول اضافی برای تشریفات ندارند و هزینه‌هایشان را به دقت کنترل می‌کنند. تحقیق و توسعه در این شرکت‌ها وقتی ارزش دارد که در خدمت تولید و رقابت باشد. مثلا در کاله مدیرعامل مرتبا به سفرهای خارجی می‌رود و از این طریق ایده محصولات جدید را با خود می‌آورد بعد از آن محققین شرکت فقط وظیفه دارند این محصولات را روی خط بفرستند. تا جایی که من می‌دانم در خیلی‌های از شرکت‌های بخش خصوصی‌ از چیزهایی مثل برنامه استراتژیک خبری نیست در عوض وقتی با مدیرانشان صحبت می‌کنی می‌فهمی که دقیقا می‌دانند قرار است چه کنند و به کجا برسند. من این شرکت‌ها را شرکت‌های تقاضا محور می‌نامم. شرکت‌هایی که وقتی احساس می‌کنند خلاءیی در بازار هست سعی می‌کنند با تمام وجود آن‌را به دست آورند. احساس واقعی بودن و با عرق جبین ساخته‌شدن در این شرکت‌ها موج می‌زند. شاید به این...ادامه مطلب ...
  • نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب

    نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب : بخش سوم، نرخ بهره جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد جنابعالی در برنامه‌های انتخاباتی‌تان به مساله نرخ بهره‌ای اشاره‌ای داشتید و مخالفت ضمنی خود را با نرخ بهره رایج در نظام بانکی کشور اعلام نمودید. تا جایی که من از مواضع مشاورین محترمتان اطلاع دارم ایشان نیز همواره بر کاهش نرخ بهره تاکید نموده‌اند. موضوع نرخ بهره در ایران حساسیت فوق‌العاده‌ای دارد و سیاست‌های نامناسب در این زمینه می‌تواند در درازمدت اثرات منفی جدی بر اقتصاد کشور برجای بگذارد. اگر از خود مفهوم نرخ بهره شروع کنیم می‌توانیم بگوییم نرخ بهره شاخص مناسبی از کم‌یابی سرمایه است. در واقع سرمایه نیز همانند هر کالای دیگری در اقتصاد عرضه و تقاضای خود را دارد و هر چند نسبت تقاضا به عرضه آن بیشتر باشد قیمت آن – یعنی همان نرخ بهره – نیز بیشتر خواهد بود. به همین دلیل است که در کشورهای توسعه یافته و ثروت‌مند، از یک‌سو به علت بالا بودن درآمد ملی و در نتیجه مقدار پس‌اندازها و از سوی دیگر به علت اشباع بودن فرصت‌های سرمایه‌گذاری در بسیاری زمینه‌ها، سرمایه مازاد قابل توجهی وجود دارد و در نتیجه نرخ بهره نیز بسیار نازل است. در مقابل در کشورهای فقیر و توسعه نیافته به علت همین کمیابی سرمایه و البته دلایل دیگری مثل ضعیف بودن نهاد‌های مالی، نرخ بهره واقعی (پس از کسر تورم)‌ معمولا خیلی بالاتر از کشورهای توسعه‌یافته است. ۱) این استدلال که چون کشورهای غربی مثل آمریکا و ژاپن نرخ بهره‌های پایینی دارند و حتی آن‌‌را کاهش هم می‌دهند ما نیز باید همین کار را بکنیم گرته‌بردای نادقیق و بدون توجه به شرایط بومی ایران است. کشورهای غربی عمدتا در دوره رکود -که کسی متقاضی سرمایه‌گذاری یا خرید نیست- نرخ بهره‌های خود را کاهش می‌دهند تا شرکت‌ها و مردم را به دریافت بیشتر وام بانکی تشویق کنند. در واقع وضعیت آن‌ها...ادامه مطلب ...
  • نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب

    نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب : بخش دوم، رانت‌خواری جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد مبارزه با رانت‌خواری و فساد محور اصلی برنامه‌های انتخاباتی جنابعالی را تشکیل می‌داد و به احتمال زیاد همین موضوع عامل عمده اقبال مردم به شما بود. ما نیز خوشحالیم که شما بر رفع یکی از موانع توسعه کشور تاکید نمو‌ده‌اید و امیدواریم که در عزم خود برای سالم‌سازی نظام اداری و اقتصادی کشور موفق باشید. در این محور به نظر می‌رسد که شما عمدتا بر مبارزه با رانت‌خواری و فساد در شکل آشکار و شناخته‌شده آن (مواردی مثل ارتشاء، واریز درآمد‌های عمومی به حساب‌های شخصی، دریافت پورسانت و اعطای قرارداد‌ها بر اساس روابط) تاکید دارید. در کنار موارد فوق، شکل‌های پیچیده‌تری و پنهان‌تری از رانت‌خواری نیز وجود دارد که توجه به زدودن آن‌ها و یا ممانعت از شکل‌گیری آن‌ها نیز می‌تواند مهم باشد. طبق تعاریف علمی رانت‌خواری به معنای بهره‌مندی از هر نوع رفاه مازادی است که به قیمت کاهش رفاه دیگر افراد جامعه به دست می‌آید. بهره‌مندی از رانت می‌تواند توسط ماموران دولتی، شرکت‌های بخش خصوصی و حتی قشری از مردم جامعه باشد که اقتصاددان‌ها اصطلاحا آن‌را «رانت‌جویی گروهی» می‌نمایند. ۱) رانت‌جویی پدیده‌ای است که ریشه اصلی آن در سیاست‌های اقتصادی است. هر جایی که تخصیص منابع بخش عمومی به قیمت‌های پایین‌تر از قیمت‌های واقعی یا قیمت‌ بازار صورت گیرد فرصت رانت‌جویی فراهم می‌شود. اصول اقتصاد و تئوری‌های نوین اقتصاد سیاسی به خوبی بر این‌ نکته تاکید دارند که افراد همواره در پی کسب سود هستند و طبعا با مشاهده فرصت‌ بهره‌مندی از منابع ارزان قیمت خود را برای استفاده از آن‌ها آماده می‌کنند. طبعا در این موارد تقاضا برای دسترسی به منابع ارزان‌قیمت بیش از عرضه آن‌ خواهد بود و دستگاه دولتی لاجرم باید نسبت به تخصیص آن به عده‌ای از متقاضیان و محروم کردن عده‌ای دیگر اقدام نمایند. همین قدرت ناشی از تخصیص یا...ادامه مطلب ...
  • نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب

    نامه‌هایی به رییس جمهور منتخب : شماره یک آقای دکتر احمدی‌نژاد، سلام به رغم تمام تلاش‌هایی که ائتلاف ما برای نشان دادن برتری‌های رقیب شما به کار برد، جنابعالی با رای بالایی برنده انتخابات شدید. طبیعی است که ما به این انتخاب احترام می‌گذاریم. انتخاب شما البته برای همفکران ما نیز پیام‌های مهمی داشت که به موقع خود باید در مورد آن‌ها اندیشید و از آن‌ها درس گرفت. این انتخاب اکنون شما را در جایگاهی نهاده است که قرار است به آرزوهای کسانی که به شما رای دادند جامه عمل بپوشانید. از طریق دوستان مشترکمان اطلاع دارم که کار برنامه‌ریزی‌های کلان و انتخاب کابینه خود را از همین روز‌ها شروع می‌کنید و لذا مسوولیت جدید ما هم از همین روزها شروع می‌شود. هر چند ممکن است همفکران ما از متن امور اجرایی به حاشیه رانده شوند ولی نقد مستمر و مستدل سیاست‌ها و برنامه‌های شما و دادن هشدار‌های لازم نسبت به عواقب برخی برنامه‌ها و نهایتا پیشنهاد‌های جایگزین وظیفه جدید ما در این چهار سال است و امید دارم شما هم همان‌گونه که در مورد شهرداری گفتید مشوق نقد‌های سالم و سازنده باشید. ۱) شما در سخنانتان به وضوح گفتید که «مردم اثر افزایش قیمت نفت را در سفره‌های خود نمی‌بینند». بر این گفته شما دو نقد وارد است. اول این‌که درآمد نفت اصولا پولی برای خرج کردن ورنگین کردن سفره‌ها در کوتاه‌مدت نیست بلکه سرمایه‌ای خدادادی است که باید صرف افزایش ثروت جامعه از طریق سرمایه‌گذاری شود. دوم این‌که امیدوارم قیمت بالای نفت شما را به آینده خوش‌بین نکند. بازار نفت بازار متغیری است و چه بسا نفت ۴۶ دلاری امروز فردا به ۱۰ یا ۲۰ دلار فروش رود. ایده صندوق ذخیره ارزی برهمین مبنا بود که همواره قیمت معقول و متوسطی برای هزینه‌کردن نفت در بودجه در نظر گرفته شود و درآمد‌های ناشی از افزایش قیمت برای جبران...ادامه مطلب ...
  • آغازی بر یک پایان ۱)

    آغازی بر یک پایان ۱) ایده نوشتن این یادداشت شدیدا ابلهانه است. چیزی شبیه تعارف آخر عزا و عروسی. در پذیرش شکستی به این بزرگی فضیلتی نیست. ماجرا فقط تسلیم به پایان تراژیک داستان است. دوستانی که بازی را برده‌اید پیروزی‌تان مبارک. ۲) از دیشب کارم شده دلداری دادن دوستانی که همه چیز را پایان یافته می‌بینند. نمی‌دانم. شاید به خاطر این‌که شکست مشابهی را در مجلس پنجم تجربه کردم یا شاید هم به خاطر همان بی‌خوابی است ولی من خیلی حس خاصی ندارم. قضیه برای من بیشتر درد ناشی از باختن در یک مسابقه است. دردی که می‌گذرد و زندگی در پی آن جریان دارد. یادتان است از بهار تهران پیش از دوم خرداد نوشتم. اطمینان دارم که وضع به مراتب بهتر از آن سال‌ها است و لذا به امید بهار زنده‌ایم. ۳) احتمالا به زودی تعداد زیادی از مدیران رده‌های بالا و میانی و اقتصاددان‌ها و تکنوکرات‌های ستاد دولت تبدیل به کارمندان معمولی می‌شوند. این فرصتی طلایی برای بخش خصوصی ایران است که یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌هایش یعنی کمبود مدیر و کارشناس حرفه‌ای را جبران کند. بخش خصوصی، نهاد‌های مدنی، موسسات پژوهشی و دانشگاه‌ها زمین بازی بعدی ما است. درست مثل سال‌های ۷۲ تا ۷۶. بخش خصوصی این وسط البته ماجرا جدیدی است. مرکز تحقیقات استراتژیک را هم فراموش نکنید. ریاستش هنوز با آقای هاشمی است. ۴) در تمام پست‌هایم گفتم که دلیل مخالفتم با آقای احمدی‌نژاد سیاست‌های اقتصادی ایشان است. بر اساس مجموعه سیگنال‌هایی که آمده است حدس نمی‌زنم تغییر چندانی در سبک زندگی مردم عادی رخ دهد. حتی احتمالا وضع طبقه‌ای از مردم حداقل در کوتاه‌مدت بهتر هم خواهد شد. پس خیلی نگران نباشید. از ترس مرگ که نباید خودکشی کرد. به قول یکی از دوستان که از طرفداران جدی ایشان بود جامعه ماشینی نیست که با زدن دکمه‌ای وضع فرهنگ و اجتماع و اقتصادش دگرگون...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها